مددکاری اجتماعی و ایدز

ایدز که ناگهان نام آن در اواخر قرن بیستم دنیا بر سر زبان ها افتاد با خود انبوهی از مسائل را پیش کشید. این بیماری در کنار ابعاد پزشکی که فرد را با چالش عظیمی در کوتاه و بلند مدت مواجه می سازد و سیستم ایمنی فرد را تحلیل می برد، به مثابه نوعی جدید از طرد اجتماعی ابعاد اجتماعی فراوانی به خود گرفت. بیماران مبتلا به اچ آی وی/ ایدز مشکلات عدیده ای را تجربه می کنند که در این یادداشت امکان بررسی تمام ابعاد این بیماری اجتماعی نمی باشد.

مددکاری اجتماعی به عنوان یک حرفه ی یاورانه که همواره خود را در افراد محروم می بیند وظیف خود می بیند به افرادی که با این بیماری و پیامدهای آن مواجه هستند خدمات حرفه ای ارائه دهد. در یک دسته بندی ساده می توان خدمات مددکاری اجتماعی را به بیماران مبتلا به اچ آی وی، کار در حوزه ی پیشگیری از شیوع بیماری در جامعه و ارائه خدمات به بازماندگان این بیماری بویژه کودکان یتیم حاصل از ایدز مرتبط دانست.

مددکاران اجتماعی در پیگیری خدمات پزشکی و ارائه خدمات مشاوره و روانشناسی به بیماران مبتلا به ایدز و پیگیری نیازهای فراوان این افراد فعالیت می کنند. بیماران مبتلا به اچ آی وی همواره انگ بدنامی را با خود به یدک می کشند و همین خود آن ها را از غالب نهادها و موسسات حمایتی طرد می کند، طردی به حجم تنهایی که تجربه می کنند. مددکاران اجتماعی خود را به عنوان حامیان افراد مبتلا پیگیر دریافت خدمات حمایتی برای آنان می باشند.

در بحث پیشگیری که همواره بیشترین تاکید بر آن بوده نیز مددکاران نقش عمده ای را بر عهده دارند. غالب جوامع با نادیده گرفتن بیماران مبتلا تمام تلاش خود را به این حوزه اختصاص داده اند. مددکاران اجتماعی با توجه به نقش چند بعدی خود که از دانش وسیع آنها سرچشمه می گیرد به مدد رسانه ها و قدرت مذاکره و چانه زنی خود زمینه اطلاع رسانی در باب این بیماری را به فراخنای جامعه توسعه می دهند. این افراد در کنار افراد بیمار و با ایجاد مسئولیت در آنان به گسترش دانش جامعه راجع به بیماری می پردازند. همانگونه که ذکر شد محافل اجتماعی از جمله مدارس، دانشگاه ها، کارخانجات و مجتمع های نظامی و سربازی می تواند گروه هدف های خوبی برای آموزش و به عبارتی پیشگیری باشند.

آمارهای رسمی و غیر رسمی بیانگر افزایش روابط خارج از چارچوب زناشویی در جامعه و کاهش سن روابط می باشد و این به عنوان زنگ خطری می تواند توجه هرچه بیشتر به اقشار جوان و نوجوان و آموزش در سنین پایین را ایجاب نماید.

اما نظیر بی توجهی و وحشت عمومی از بیماری ایدز و هر آنکه به این بیماری مبتلاست، بی توجهی به بازماندگان این بیماری نیز بسیار شایع است. این بیماری کشنده همواره بازماندگان زیادی را بی پشتیبان در جامعه رها می کند و کمتر موسساتی خود را مسئول کمک به آنها می دانند. شاید دلیل اصلی این مسئله همان ایدز هراسی باشد که در همان بدو پیدایش این بیماری با سرچشمه گرفتن از مفاهیم اخلاقی و در مقابله با جریانات انحرافی جنسی از جمله همجنس گرایی غالب جواع را با وحشتی بی نظیر درنوردید. آمارهای کشورهای آفریقایی در این زمینه تکان دهنده است خیل عظیمی از کودکان و زنان که سرپرست و نان آور شان را به دلیل این بیماری از دست می دهند. مروری بر پژوهش های انجام شده تجربه زیسته بازماندگان ایدز را بر ما مشخص می کند؛ افرادی محروم، طرد شده و بی پشتیبان که درصد بالایی از آن ها از طبقات پایین اجتماعی می باشند. همین مسایل کافی است تا حرفه مددکاری اجتماعی را برای بالا زدن آستین کمک به این افراد تحریک کند. این رسالت اصلی مددکاری اجتماعی است که با مبارزه با ایدز هراسی به بیماران مبتلا به ایدز و بازماندگان آن کمک کند و با ارتقای زمینه خودشکوفایی و استقلال آنها، امکان بازگشت به بتن جامعه را برایشان میسر سازد.