نظریه های مددکاری فردی

نظریه تشویش(stress)
مفهوم تشویش در سال 1935 توسط سلیه بوجود آمد و او تحت تاثیر واکنشی تطبیقی در برابر تغییری که حالت پیدا می کند، قرار گرفت. اجرای آزمایش های گوناگون بر روی حیوانات به او اثبات کرد که ارگانیزم یک موجود زنده در مقابل حمله و هجوم ، تسلیم تغییرات هم و پایدار می شود. صرف نظر از نوع و تیپ این هجوم و یا حمله ، عامل تشویش می تواند یک ریشه فیزیکی ، شیمیایی یا روانشناختی داشته باشد . علایم بیماری همیشه و به طور مداوم به سه قسمت تقسیم می شود:

 

- یک اعلام خطر > که در این مرحله علایم بسیار تشدید می شود.

-یک مرحله مقاومت> در این فاز یک سیستم دفاعی و یک نوع مصونیت به وجود می آید.

-اما اگر عوامل تشویش خیلی قوی و یا دارای کمیت زیاد " تشویش های مشترک" بوده و یا بسیار مداوم باشند، این حالت، شخص را به مراحلی از عدم تطبیق می رساند که فرد می تواند حتی جان خود را از دست بدهد.(مددکاری فردی – اقلیما و راهب)

نظریه سیستم ها

موسس و پایه گذار نظریه سیستم ها " لود و یک وان برتالانفی" سیستم ها را به عنوان عناصر همگون و مشابه و در کشمکش با یکدیگر می داند و معتقد است که کوچکترین تغییر در یکی از عناصر ، کل مجموعه را تحت الشعاع قرار می دهد. هر سیستم ، در شبکه ای که بادیگر سیستم ها در کشمکش است ، قرار دارد. این شبکه متشکل از مجموعه دگرگونی هایی است که تغییراتی در آن ، باعث تحول در کل سیستم می شودو این تغییر و تحول ناشی از دگرگونی ها به نوبه خود بر آن ها اثر می گذارد.( مددکاری فردی –اقلیما و راهب)

نظریه ارتباطات

منطق ارتباط ، بستگی به تئوری عمومی سیستم ها دارد که بوسیله آن می توان به اصل و طبیعت درگیری ها و واکنش هایی که میان سیستم ها وجود دارد، پی برد. پس منظور ما عبارتست از از مجموعه افراد و روابط حاکم میان این افراد و خصوصیاتشان به این شکل که :

-افراد، عناصر تشکیل دهنده ی یک سیستم هستند.

-خصیصه ها ، دارایی این افراد هستند.

-روابط، نگه دارنده کلی سیستم هستند.

فرآیند ارتباط دست کم دارای سه عنصر است: فرستنده یا یک منشا، یک پیام و یک گیرنده(همان)

نظریه نقش ها

بطور کلی مفهوم نقش و مفهوم وضعیت ، جدا از مفهوم سیستم و ارتباطات نیست.

--> وضعیت

وضعیت یک فرد به وسیله یک مکان و موضع خاص بر نقشه مشخص می شده ، سپس این موضع با وضعیت افراد دیگر بر روی نقشه مطابقت داده می شود. " مفهوم وضعیت ها" الزاما رابطه ای است، روی این نقشه یک فرد توسط مجموعه ای از حقوق و مقیداتی که کشمکش های ائ را با دیگران نشان می دهد، تعریف می گردد.
پس می توان یک فرد را به عنوان یک عضو مشخص با موقعیتی معین در سیستم ها در نظر گرفت. موقعیت و مقام خاصی که او در هر کدام از این سیستم ها اشغال می نماید ، وضعیت نامیده می شود.

آرلنتن معتقد است : موضعی که توسط یک فرد اشغال می گردد، وضعیت آن فرد در مقابل آن سیستم نامیده می شود.

--> نقش

کلمه نقش به معنای کلیه نمونه های فرهنگی وابسته به یک وضعیت است که شامل رفتارها، ارزش ها و کارکردهایی می شود که اجتماع به یک یا چند فرد که وضعیتی را اشغال نموده اند ، محول می کند.

در هر فرهنگ وضعیتی که توسط فرد در سیستم اشغال می شود ، وابسته به یکسری انتظارها و اصول است . پس فرهنگ از سویی، شامل اصول ، ارزش ها و رفتارهای معمول در یک جامعه و از سوی دیگر شامل نقش است ، یعنی نمونه های رفتاری معینی که تابع سیستم ارزش ها هستند.( همان)

روانشناسی "من"

دستاوردهای اریکسون در روانشناسی دارای نظام های گوناگونی است او با جابجا کردن داده ها و اطلاعات روانشناسی در زمینه روانی- اجتماعی به انسان شدن می اندیشد.

از نظر اریکسون ساختار یک موجود زنده همیشه در حال تکامل است .آنچه که برای اریکسون اهمیت دارد ، خصوصیات تعادل حیاتی است تا خصوصیات آسیب شناسی. در وهله اول او نیز مانند " آر. اسپیتز" به روانشناسی و عناصر سازمان دهنده اش تکیه می کند به این معنا که ساختارها در نقاط بخصوصی قرار می گیرند که خط ها و نمودارهای توسعه و تکامل، در آن نقاط به یکدیگر می رسند. قبل از توسعه و تکامل این عناصر سازمان دهنده جرم یا لایه، از یک محل به محل دیگر پیوند زده می شوند و بدین ترتیب همانند جرم های دیگری که در اطراف هستند شکل و تکامل می یابند. اما اگر پس از اینکه عناصر سازمان دهنده ، جایگزین شوند بخواهیم این جرم یا لایه را پیوند بزنیم شکل گیری و تکامل این لایه به هیچ عنوان به مانند لایه های دیگر نخواهد بود.( همان)