در خصوص تعریف توانمندسازی اختلافاتی وجود دارد. مشاهیر، کارگزاران و دانشگاهیان از واژه توانمندسازی برای اهداف مختلفی استفاده می کنند و بر این اساس اختلافات زیادی در تعریف این واژه وجود دارد. در پی مبارزه با بی عدالتی ها و فشارهای موجود در جامعه ، توانمندسازی به عنوان فرآیندی مطرح می شود که به مردم توانایی کار با یکدیگر، به منظور افزایش کنترل بر وقایع موثر بر زندگی شان را می دهد(لاوراک ،2006، فیشر، جاسلینک ، 2008) .

به بیان دیگر توانمندسازی فرآیندی است که طی آن مردم، سازمانها و جوامع بر امور زندگی شان تسلط می یابند(راپاپورت ،1987). غالب تعاریف، توانمندسازی را فرآیند پیچیده ای دانسته اند که در سطح  فردی، سازمانی یا اجتماعی به وقوع می پیوندد. به واقع توانمندسازی تنها تغییر افراد نیست بلکه تغییر محیط، سیستم ها و سازمانها را نیز در بر می گیرد. تغییرات فردی، می تواند تغییر در سیستم هایی که مانع انتخابهای سالم می شوند، را نیز به دنبال داشته باشد. در بررسی که در زمینه تعاریف موجود انجام شده، ادبیات سلامت به صورت گسترده ای بر  اندازه گیری جنبه های فردی توانمندسازی و مفاهیمی چون خودکارآمدی و عزت نفس تاکید داشته است (والسترین ،2002)، در حالی که توانمندسازی فردی و اجتماعی مفاهیم بهم پیوسته ای هستند و خیلی نمی توان بین این دو مرز مشخصی را ترسیم کرد.

به هرحال، وجه تمايز توانمند سازی فردی و توانمند سازی اجتماعی به شرح زير است، توانمندسازی فردی به نگرش هایی راجع است که ظرفیتهای های شخصی را می سازند این نوع توانمند سازی شامل ایجاد اعتماد در مردم،  احساس  ارزشمندی، افزایش عزت نفس، توسعه مکانیزمهای مقابله ای یا افزایش مهارتهای فردی در آنها به منظور داشتن انتخاب های سالم تر است.توانمندسازی فردی بدین معنا است که مردم احساس کنند بر زندگی شان کنترل دارند.این احساس خصوصا از آنجا که تاثیر مستقیمی بر سلامت روان و جسم انسانها دارد از اهمیت ویژه ای برخوردار است( والرستین،1992،کوئلن و لیندستروم ،2005).

ضمن اینکه توانمندسازی فردی پایه ای برای افزایش کنترل مردم بر زندگیشان محسوب می شود، محدودیتهایی نیز دارد، زیرا که تاثیرات محیطی گسترده تر را بر سلامت مردم مورد توجه قرار نمی دهد. بنابراین در یک معنای وسیع تر توانمندسازی صرفا این نیست که افراد مهارتهایی به دست آورند، بلکه توانمندسازی بر توانایی اجتماعات برای غلبه بر موانع ساختاری نیز راجع است. به واقع زمانی می توان گفت اجتماعات توانمند شده اند که قادر به ایجاد  تغییراتی از طریق اقدام جمعی ، مشارکت و همکاری باشند.

  توانمندسازی اجتماعی، اصطلاحی است که از تلاقی چندین رشته، روانشناسی اجتماعی( راپاپورت ،1981، زیمرمن،2000)، آموزش سلامت (والرستین، برنستین ، 1994)، سازماندهی اجتماعی (مینکلر ،1997) و مددکاری اجتماعی(کوتیرز ، لوییس، 1997) وارد بحث سلامت شده است. توانمندسازی اجتماعی فرآیندی است که نيازمند اقدام مشارکتی همة شهروندان يک محله، به منظور دستيابی به کنترل و تأثير بيشتر بر عوامل تعيين کنندة سلامت و کيفيت زندگی در آن محله است(سازمان جهانی بهداشت،1998: 6). به طور خلاصه توانمندسازی اجتماعی با استمداد از استراتژی های مداخله ای و روابط قدرت سعی در به چالش کشیدن نابرابری های اجتماعی به وسیله فرآیندهای سیاسی و اجتماعی دارد(والرستین،2006)؛ تا از این راه مردم را برای کنترل بر تصمیماتی که بر زندگی و سلامتی شان تاثیر گذار است، آماده نماید.

توانمندسازی اجتماعی در بحث سلامت اجتماعی هم می تواند به عنوان فرآیندی محسوب شود که نتیجه اش ارتقای سلامت اجتماعی جامعه است و هم می تواند به عنوان پیامد و نتیجه سلامت اجتماعی در جامعه مورد توجه قرار گیرد(ایزراییل ،چکووای ، چولتز ، زیمرمن،1994: 94). هر چند بیشتر، به صورت یک فرآیند و زنجیره دیده می شود (لاوراک و والرستین،2001).

به عنوان یک فرآیند توانمندسازی اجتماعی می تواند به یکسری اقدامات راجع  باشد که در سازماندهی اجتماعی و اقدام اجتماعی سهیم است(لاوراک،2004).
فرآیند توانمندسازی اجتماعی با توسعه گروههای کوچک آغاز می شود، سپس سازماندهی اجتماعات محلی و مشارکت را در پی خواهد داشت و نهایتا این سازماندهی و مشارکت منجر به شکل گیری گروههای قدرتمندی می شود که قادر به  اقدامات سیاسی و اجتماعی خواهند بود و بدین شکل بازتوزیع منابع و قدرت جامعه  سبب تغییرات اجتماعی خواهد شد(لاوراک،2006، والرستین،2002).

هر یک  از نقاط این زنجیره پیشرفت به سمت هدف توانمندسازی اجتماعی رانشان می دهند.فهم این نکته حائز اهمیت است که این فرآیند لزوما خطی نیست. تنها بر تغییر افراد متکی نیست و تغییر محیط، سازمانها و سیستم ها را نیز در بر می گیرد.

توانمند سازی اجتماعی به عنوان یک زنجیره(لاوراک،2004: 48)

اقدام  شخصی------------ توسعه گروههای کوچک------------ سازماندهی اجتماعات محلی ------------ مشارکت  ------------ اقدامات سیاسی و اجتماعی (لاروک،2002: 48) یکی از اهداف نهايي ارتقای سلامت، تغيير رفتار های شخصی است، اما اين نوع توانمندسازی بر  دستيابی واقعی به قدرت برای تغيير شرايط و محيط زندگی، به عنوان عوامل تعيين کنندة مهم سلامت به منظور حصول رفاه کامل دلالت ندارد. البته برای اینکه بتوان گفت که سلامت اجتماعی در  جامعه وجود دارد، علاوه بر تغییر شرایط و محیط زندگی ما نیازمند تغییر در سطح فردی هم هستیم چون افراد سالم قادر به برقراری ارتباطات اجتماعی سالمی نیز هستند.
 

درایران تحقیقاتی که نشان دهنده موفقیت توانمندسازی در سلامت و بهزیستی اجتماعی باشد، انگشت شمارند. گرچه شواهدی وجود دارد که نشان می دهد، استراتژی های و برنامه های توانمندسازی توانایی های افراد را در بهبود شاخص های سلامت ارتقاء می دهد. نهایتا اینکه توانمندسازی را نمی توان به مردم اعطا کرد بلکه افراد و جوامع خودشان باید به آن دست می یابند.کارگزاران حوزه سلامت و متخصصین از جمله مددکاران اجتماعی شرایطی را ایجاد می کنند که امکان توانمند شدن افراد و جامعه را فراهم نمایند.