زمينههاي پيدايش و شكل گيري دولت رفاه
- توضیحات
- نوشته شده توسط محبوبه حامد
- دسته: پیشگیری از آسیب های اجتماعی
- بازدید: 2453
بايد توجه داشت كه دولت رفاه تحت هر شرايطي و به صرف تأمين پارهاي خدمات رفاهي از سوي نهادهاي دولتي شكل نميگيرد، بلكه شكل گيري آن مستلزم وجود ساختارهاي اقتصادي و سياسي معيني است كه اساسا فقط در كشورهاي صنعتي داراي نظام اقتصادی آزاد يافته ايجاد ميشوند.
در واقع ايده ی تأمين رفاه همگاني از طريق گسترش فعاليتهاي رفاه بخش از سوي دولت، همزمان با اوج گيري ركود اقتصادي دهه ی 1930 در كشورهاي صنعتي غرب پديد آمد كه اين ركود همراه با تشديد تبليغات احزاب كمونيست: افزايش بيكاري و گسترده شدن اعتصابات كارگري و تشديد تنشهاي بينالمللي و بحران اقتصادي و سياسي دولتهاي صنعتي و بسط سوسيال دموكراسي در عرصه ی جهاني بود. به طوركلي جنبش سوسيال دموكراسي در اروپا در پيش برد انديشه ی دولت رفاه نقش مؤثري داشته و كامياب ترين نمونه ی آن را حزب سوسياليست سوئد در مدت سي سال حكومت خويش پس از جنگ جهاني دوم، بنا كرده است.
در آمريكا، دولت رفاه از سال 1933 از طريق برنامه ی موسوم به نپوديل آغاز شد كه توسط روزولت، رئيس جمهور آمريكا اعلام شد. اما اين برنامه با آنچه برنامههاي دولت رفاه در اروپا را شامل ميشد، متفاوت بود. بر خلاف برنامههاي دولت رفاه در اروپا كه بيشتر به حمايت از مصرف-كنندگان ميپرداخت، برنامههاي دولت رفاه در آمريكا(كه بهتر است سرمايه ی رفاه بناميم) به حمايت از توليد كنندگان اشتغال داشت
دولت رفاه به معني واقعي آن در كشورهاي جهان سوم پا نگرفت كه اين امر به دليل فقدان ساختار سياسي مناسب(دموكراتيك) در اين كشورها بوده است و بيشتر حركت به سمت دولت رفاه در كشورهاي جهان سوم منجر به پوپوليسم گشته است. در عصر ما به اقتضاي جبر اجتماعي، تقريبا همه ی دولتهاي صنعتي سرمايهداري براي حفظ موجوديت خويش به خدمات عمومي فراوان تن در دادهاند و به صورت دولت هاي رفاه در آمدهاند به عبارت ديگر فشار سازمانهاي كارگري و احزاب كمونيست و سوسيال دموكرات در داخل و فشار نهضتهاي انقلابي و آزادي بخش در خارج آن ها را وادار نموده تا توجه بيشتري به دولت رفاه داشته باشند. اما دولت رفاه علي رغم دوران شكوفايي خود كه تقريبا تا دهه ی 1970 ادامه داشت، با بحران اقتصادي دچار افول گشت. بحراني كه در اوايل دهه ی 1970 در دنيا پيش آمد، به كسادي اقتصادي، افزايش بيكاري و فشارهاي پولي و تورمي در آمريكا و اروپاي غربي منجر شد.[ در پي بحران دهه-ی 70 و مشكلات ناشي از آن، برنامههاي دولت رفاه نيز زير سؤال رفت. اين افول به تعبير ساختار اقتصادي، شكست برنامه ريزي دولت ها و تعارضات ميان دولت هاي ملي و سياستهاي بينالملل مربوط ميشد. بنابراين كمكم دخالت و كنترل دولت كاهش يافته و شركت هاي چند مليتي و فعالان غيردولتي وارد عرصه شدند و خصوصي سازي به شدت رشد كرد. در واقع بحران دولت رفاه كه از سال 1970 آغاز شد[ در نتيجه ی پراكنده شدن سرمايه و نيروي كار بود و اين كه در پشت ايده ی دولت رفاه هيچ ايدئولوژي يا بينش روشني وجود نداشت و اين در حالي است كه نگرش ليبران مدرن، ديدگاهي روشن به مسئله سرمايهداري دارد. در مجموع ميتوان علل زير را به عنوان دلايل پاياني عصر دولت رفاه بيان نمود: خصلت توده وار بودن آن، كاركردهاي كنترلي و عدم توجه به آزاديهاي فردي، ركود و بيكاري در اروپا و آمريكا و بحران اقتصادي.