نقش مددكاران اجتماعي در كنترل و پيشگيري از پديده كودكان خياباني

مددكاران اجتماعي به سه دليل بايد به كودكان خياباني توجه جدي داشته باشند. نخست، ‌براي اين كه  از گرايش آنان به آسيب هاي اجتماعي جلوگيري شود؛ ‌دوم، ‌براي اينكه نقش احتمالي آنان در گسترش آسيب هاي اجتماعي خنثي شود و سوم تا از آنان به عنوان سرمايه هاي انساني كشور محافظت شود. هم چنين مددكاران اجتماعي به دو صورت مستقيم و غير مستقيم به اين كودكان خدمات رساني مي كنند.

مددكاري اجتماعي به صورت غير مستقيم در زمينه پيشگيري و كنترل آسيب هاي اجتماعي از جمله پديده كودكان خياباني فعاليت مي كند كه از جمله آنها مي توان به موارد زير اشاره كرد:

-    بررسي ساختارهاي قانوني به وجو آورنده مشكلات و آسيب هاي اجتماعي و پيگيري براي تغيير قوانين اجتماعي
-    بررسي ساختارهاي اقتصادي كه به وجود آورنده مشكلات شده اند و باعث شكاف طبقات اجتماعي شده و افراد زيادي را در معرض نابرابري و تبعيض قرار داده است و تلاش در جهت تغيير و اصلاح اين ساختارها
-    بررسي ساختارهاي نامناسب اجتماعي به خصوص نامناسب بودن محيط هاي زندگي افراد و آسيب زا بودن شرايط زندگي افراد با توجه به مشكلات زندگي در كلان شهرها و تلاش در جهت اين ساختارها و اصلاح محيط اجتماعي.
-    بررسي ساختارهاي تبعيض آميز در يك جامعه كه افراد زيادي را در معرض انواع تبعيضات نژادي، قومي و فرهنگي قرار مي دهد و پيامد آن مي تواند خياباني شدن كودكان باشد
اما مددكاران اجتماعي به صورت مستقيم در دو سطح، ‌خدمات خود را به كودكان خياباني ارائه مي دهند كه در زير به آنها اشاره شده است.

سطح اول يا پيشگيري اوليه:

در اين سطح،‌ مددكار اجتماعي با شناخت و تحليل عوامل موثر بر زندگي كودكان در خيابان،‌ شهر يا استان محل خدمات خود براي پيشگيري از كودكان در خيابان برنامه ريزي مي كند. اجراي اين برنامه ها صرفا با دخالت مددكار اجتماعي نيست، ‌بلكه ممكن است با همكاري آموزش و پرورش، صدا و سيما، ‌وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و نهادهاي مربوط صورت گيرد.

سطح دوم يا پيشگيري ثانويه:

چون رها كردن اين كودكان و صرفا توجه به پيشگيري اوليه كافي نيست، ‌مددكار اجتماعي براي حمايت از آنان سه مرحله فعاليت انجام مي دهد:

مرحله شناسايي و جذب: مددكاران اجتماعي مي توانند گروه سيار تشكيل دهند و به شناسايي اين كودكان در خيابان بپردازند و چنانچه امكان بازگشت به منزل برايشان فراهم است، اقدام كنند؛ ‌در غير اين صورت آنان را به موسسات مربوط هدايت كنند جمع ‌آوري اين كودكان از طريق نيروي انتظامي يا شهرداري مطلوب نيست، ‌زيرا با زور نمي توان آنها را سازمان دهي كرد. البته، ‌گاهي ممكن است به همكاري نيروي انتظامي نياز باشد، اما اين حضور نبايد دائمي باشد. هر چه فاصله زمان حضور در خيابان تا شناسايي كمتر باشد، ‌احتمال جذب كودكان خيابان بيشتر است. بنابراين داشتن سيستم جذب فعال و پويا ضروري است.

مرحله تشخيص و جايگزيني كودكان: ‌در اين مرحله، ‌مددكاران با همكاري روان شناسان، ‌روان پزشكان، پزشكان و مشاوران حقوقي مي توانند كودكان را جايگزين كنند كه براي اين كار اقداماتي ضروري است؛ از آن جمله است:

•    بررسي خصوصيات زيستي، ‌رواني و اجتماعي كودك با همكاري روان شناس، ‌روان پزشك،‌ مشاور حقوقي، پزشك و يا ديگر متخصصان؛
•    درمان جسمي كودك با همكاري پزشك؛
•    پيگيري براي حضانت كودكان باهمكاري مشاور حقوقي موسسه و از طريق دادگستري( در صورت لزوم)؛
•    گرفتن گزارش پزشكي قانوني در صورتي كه در بررسي جسماني كودك مورد نياز باشد
•    درمان اختلالات رفتاري با همكاري روان شناس و روان پزشك؛
•    درمان اعتياد و مشكلاتي از اين نوع؛
•    ارجاع به خانواده يا موسسه مربوط
( موارد گفته شده براي هر كدام از كودكان خياباني ميتواند متفاوت باشد.)

مرحله ارجاع و توانمند سازي كودكان:

در اين مرحله، ‌مددكاران اجتماعي بايد توجه داشته باشند كه بهترين ارجاع بازگشت به خانواده است. اما اگر وضع خانواده به گونه اي است كه صلاحيت نگهداري از كودك را ندارد، بايد از ارجاع به خانواده پرهيز كنند؛ ‌چون احتمال فرار مجدد و يا استثمار و آزار خانواده و غيره وجود دارد. بايد دانست كه راه حلهاي ضربتي با هدف مددكاري اجتماعي مغايرت دارد و به جاي اين كار بايد از طريق دفتر امور اتباع خارجه، استانداري ها، موسسات شبه خانواده، ‌بهزيستي و نهادهايي از اين قبيل از اين افراد نگهداري كرد.

نقشهای مددکار اجتماعی:

نقش محقق
در پاسخ به این سئوال که یک مددکار در برابر کودکان خیابانی چه فعالیت هایی میتواند انجام دهد؟شاید بتوانیم بگوییم که ابتدا باید بررسی نمود که کودکان خیابانی چه نیاز هایی دارند؟ در پاسخ به این سئوال میتوان ادعا کرد که یکی از مهمترین وظایف مددکاران انجام پژوهش هایی است که به ارزیابی نیاز های کودکان خیابانی وخانواده های آنان می پردازد.مک اینتیر و کیسلر در سال 1992 در مورد نقش های مختلفی که مددکاران در موسسات و سازکان های متبوع  خود انجام می دادند تحقیقی انجام داده اند نتایج این تحقیق گواه آن است که کمتر از 25 در صد مددکاران در بخش تحقیق و پژوهش ایفای نقش نموده اند و عمدتاً آنان بیشتر وقت خود را به انجام امور اجرایی صرف نموده اند.از میان 55 مددکار که در زمینه مراقبت  و پیگیری کودکان خیابانی در این تحقیق شرکت داشته اند،فقط 8/12 درصد به نقش محقق خود اشاره داشته اند.بیشترین سهم تحقیقات انجام شده در زمینه کودکان خیابانی که توسط مددکاران انجام شده مربوط به مراقبت های پس از ترخیص آنان از خانه های امن و پناهگاه ها و نیز نیاز سنجی والدین کودکان خیابانی بوده است.-به نظر می رسد که متاسفانه مددکاران سهم زیادی در انجام پژوهش های راهبردی،پیرامون کودکان خیابانی نداشته اند و علی رغم توان علمی و تحقیقاتی هنوز ظرفیت های خود را به خوبی نشناخته اند.این موضوع در کشور ما نیز صادق بوده وبه جز تعداد معدودی تحقیق از سوی مددکاران،بیشتر شاهد فعالیت های آنان در این زمینه بوده ایم.

نقش برنامه ریز:

در این نقش مددکاران  بیشتر به عنوان کارشناسان "ستادی" به فعالیت می پردازند. در این نقش  تلاش مددکاران معطوف به این خواهد شد که احساس توجه و مسئولیت را درمیان مردم و مسئولان اجرایی و قانون گذار بیدار سازد و ایجاد حساسیت بیشتر را در جامعه نسبت به سرنوشت کودکان خیابانی ایجاد نماید.نمونه بارز این نقش در کشور انگلستان به چشم میخورد. حاصل زحمات یک کمیته متشکل از مددکاران،اقتصاد دانان،روانشناسان و.... که از طرف وزارت بهداشت درسال 1988 ما مور رسیدگی به وضعیت کودکان خیابلنی شهرهای بزرگ این کشور شده بودند،منجر به ارائه طرحی منسجم به مجلس و تصویب سازماندهی کودکان خیابانی شد.-به نظر میرسد در کشور ما نیز در حال حاضر با توجه به آشفته بودن و نا مشخص بودن وضعیت کودکان خیابانی شایسته است تا در قالب نقش ستادی عده ای از تخصص های مرتبط به فکر اتخاذ طرحی منسجم برای ساماندهی کودکان خیابانی باشد.چراکه طرح های ارائه شده قبلی به نظر ناکارآمد می آید.

نقش حمایتی:

مطابق با نظر "ریچار سون" در کتاب خود با عنوان مداخله در بحران و مددکار اجتماعی از پدیده کودکان خیابانی به عنوان یک بحران درسطح فرد،خانواده و جامعه یاد نموده است.وی معتقد است که بهترین نقش یک مددکار در مواجه با کودکان خیابانی نقش حمایتی وی است.وی در ادامه چک لیستی از وظایف یک مددکار را مطرح ساخته و از معلمان و اساتید مددکاری می خواهند تا در مبحث مربوط به بحرانها در مددکاری آنها را به فراگیران و دانشجویان جوان مددکاری انتقال دهند.

 1-مددکار در اولین قدم می بایستی از این نکته که کودک خیابانی از نظر روان شناسی در سلامت به سر می برد،اطمینان حاصل نماید.بالن(1997)در تحقیق خود بر روی کودکان خیابانی کشور آفریقای جنوبی نشان می دهد که اغلب این کودکان در روز حداقل 2 مرتبه به صورت بدنی مورد آزار واقع شده اند.در خصوص خشونت علیه کودکان خیابانی و نیز بزهکاری های این کودکان تحقیقات نسبتاً زیادی انجام شده است که از حوصله این مقاله خارج است.  
۲-در قدم دوم پس از ارجاع کودک خیابانی به نزد پزشک و روان شناس برای معاینه های جسمانی و روان شناختی،مددکار می بایستی از اختصاص محلی مناسب برای نگهداری موقت وی اطمینان حاصل نماید.ریچارد سون معتقد است که مددکار می بایستی این نکته را به کودکان خیابانی یادآور شود که نگهداری در این مکان موقت بوده تا افکار فرار در وی ایجاد نشود.                                                    
 3-قدم بعدی برنامه ریزی برای آموزش و مهارت آموزی کودکان خیابانی در مرکز محل نگهداری است.فرض بر این است که کودک می بایستی از توان و مهارت قابل قبول برای گذران زندگی برخوردار باشد.
4-شناسایی والدین و امکان سنجی بازگشت کودک به کانون خانواده در این مرحله مد نظر مددکاران قرار می گیرد.
5- شناسایی خانواده های ارضاعی در مواقعی که خانواده اصلی در دسترس نیست و یا صلاحیت نگهداری از کودک را ندارد،به عنوان یک راهبرد اصلی بر دوش مددکاران اجتماعی می باشد.
6-تحویل کودک به کانون خانواده و امکان پیگیریهای  بعد از تحویل و ترخیص از جمله مهمترین وظایف مددکاران به شمار می رود.
7-پیگیریها در زمینه های حقوقی احتمالی نظیر پرونده های کودکان خیابانی در دادگاه ها،پیگیریهای پزشکی مرتبط با کودکان و نظایر آن نیز در چک لیست ریچارد مطرح شده است.

نقش مشاور:

در این نقش مددکار میتواند به عنوان یک مشاور در خدمت خانواده،پرسنل و مدیریت موسسات نگهداری کننده از کودکان خیابانی ایفای نقش کند.در واقع مشاوره از جمله تکنیکها وابزار جمع آوری اطلاعات در مددکاری به شمار می رود.در نقش مشاور،مددکار سعی می کند تا بی طرفی خود را رعایت کند و مطابق با آنچه که راجرز اشاره نموده مددجویان خود را به طور مثبت و بدون قید و شرط بپذیرد.
نقش درمانگر:
تحقق این نقش مددکار در ارتباط با کودکان خیابانی بیشتر از شرکت و عضویت در تیم درمان و توانبخشی صورت می پذیرد.رویکرد کار تیمی امروزه از استقبال و اقبال خوبی مواجه شده است.مطابق با نظر ریچارسون تخصصهای لازم در کار با یک کودک خیابانی عبارتند از:                                                                                   
<>کودک خیابانی
<>مددکار اجتماعی
<>کارشناس حرفه آموزی
<>روان شناس بالینی
<>پزشک/روان پزشک
<>روان پرستار
<>خانواده کودک

مشاوره حقوقی/خانواده/مذهبی

مددکار در این تیم می تواند به عنوان بک هماهنگ کننده امور بین اعضای تیم و روابط بین خانواده و اعضای تیم نقش مفیدی را ایفا نماید.همچنین جمع آوری اطلاعات و انجام بازدید های مورد نیاز از محل کار،منزلفمحل تحصیل کودک خیابانی و گزارش آنها به سایر اعضا از جمله وظایف مددکار به شمار می رود.ایجاد تسهیلات و امکانات لازم برای خانواده کودکان خیابانی و تلاش برای رفع مشکلات اقتصادی آنها از جمله دیگر وظایف مددکار به شمار می رود.                       

 
نتیجه گیری:مددکاران اجتماعی می توانند به شکلی علمی در مواجه با کودکان خیابانی و آسیب های اجتماعی نظیر آن مسئولیت های کلیدی و حساس را بر عهده داشته باشند.نتایج تجربیات پیشین نشان می دهد که مددکاران به واسطه نگاه و بینش جامع گرایانه خود در مواجه با آسیب های اجتماعی به بهترین شکل ممکن می توانند وظایف خود را به اتمام برسانند.مددکاران برای انجام این امور نیاز به شناخته شدنجایگاه خود در میان سایر رشته ها و حرفه های هم ردیف دارند.مددکاران از الگو ها و مدل های متنوعی می توانند در انجام رسالت واقعی خود بهره گیرند.