بررسی آسیب اجتماعی فرار از خانه (3)

ابعاد روان شناختی موثر بر پدیده ی فرار از منزل - امروزه مشکل جوانان خیابانی و بی خانمان و فراری از خانه یک مشکل جهانی است که در دستور کار بسیاری از ملل قرار دارد(سوبلام، 2004: 118). 

فرار نوعی رفتار سازش نایافته است که در فرایند آن، نوجوان به منظور رهایی از مشکلات موجود در خانه یا به خاطر جاذبه های بیرون از خانه، بدون اجازه والدین یا سرپرست قانونی خود، آگاهانه خانه را ترک می کند و سریعا و بدون واسطه به خانه بر نمی گردد. رفتار فرار، بالاخص با بی ثباتی و ارتباط خانوادگی ضعیف و بد رفتاری با فرزندان همراه است. در ايران نيز پديده فرار از منزل به مثابه يك معضل اجتماعي رو به رشد كه با معيارهاي اخلاقي، مذهبي و فرهنگي جامعه ما منافات دارد نگريسته مي شود. جنبۀ مهم پدیده ی فرار وقتی بروز می کند که روی جمعیت دختران جوان آشفته متمرکز شویم (هیلد براند، 1968). این آسیب اجتماعی که به صورت روزافزون و جدی جوامع را تهدید می کند، دلایل مختلفی دارد که باعث می شود این دختران بخشی یا تمامی اوقات خود را درخیابان ها و یا مأمنی بجز آغوش گرم خانواده سپری کنند. بنابراین این مسئله معلولی چند علتی است که در ادامه به بررسی علل روانی و شخصیتی موثر بر پدیده ی فرار از منزل پرداخته می شود.

ویژگی های شخصیتی و روانی موثر بر فرار از منزل

نوجوانان فراری از حمایت های انسانی و اجتماعی که به عنوان سپر محافظتی در مقابل حوادث زندگی عمل می کنند محروم هستند. متأسفانه از آن جا که مطالعات موردی بسیار نادر است، تحقیقات نمی تواند به وضوح مشخص کند، آیا شرایط روانشناختی و محیطی که نوجوانان خیابانی تجربه می کنند، منجر به فرار آن ها شده است یا اینکه فرار از خانه این مشکلات را به وجود می آورد و یا هر دو در این فرایند مؤثرند. نوجوانان فراری، یک جمعیت همگن نیستند، بلکه آن ها در مشکلات خانوادگی و شخصی، نیازها و انگیزه هایی که منجر به فرارشان می شود متفاوت می-باشند(استینر،1979).

در همین راستا در کنار عوامل زمینه ساز محیطی فرار، ویژگی های شخصیتی و فردی نیز سهم بسزایی در فرار دارند. پدیده فرار از منزل به دلیل بی ثباتی در هیجان و بروز احساس نا امنی در فرد حادث می شود. با اینکه دختران فراری از هر دو طیف مرفه و فقیر می باشند که عموما شرایط خانوادگی، سبک های زندگی و عادات و رفتار های متمایزی دارند، ولی غالبا در منش ها و ویژگی های شخصیتی، اصطلاحات کلامی مورد استفاده در تعاملات روزمره و سبک های پوششی ویژه و رفتارهایی همچون پرسه زنی های غیر هدفمند در خیابان، نقاط مشترک زیادی دارند. تحقیقات نشان داده که این افراد در مقایسه با افراد غیر فراری، ریسک پذیرتر و غالبا تلقین پذیرتر بوده و احتمال ابتلای آن ها به اختلال شخصیت ضد اجتماعی بیشتر از همتایان عادی آن ها می باشد. آن ها غالبا احساس حقارت و ناامنی می کنند و خود پنداره منفی تری دارند(لایت فوت و همکاران، 2011).

همچنین برخی از ویژگی های شخصیتی می تواند پیش بینی کننده فرار از منزل باشد که از آن جمله می توان به روان آزردگی اشاره کرد. در بیشتر این افراد افسردگی، میل به خودکشی، اختلال عدم توجه و اضطراب یافت شده است و برخی از آن ها دارای شخصیت ضد اجتماعی هستند( مک کارتی و تامپسون، 2010). علاوه بر این نوجوانان فراری با خصوصیات شخصیتی مانند تکانشی بودن، هیجان طلبی و خطرپذیری و ویژگی هایی از این قبیل مشخص می گردند.

بین 30 تا 40 درصد نوجوانان فراری دچار افسردگی می شوند که این میزان 3 برابر بیشتر از نوجوانانی است که در خانه های خود زندگی می کنند(اسمارت و والش،1999). زندگی در خیابان با شیوع بالای اختلالات روانشناختی از جمله عقاید پارانوئیدی و اختلال رفتاری همراه است. در 46درصد افراد اقدام به خودکشی و در 67 درصد موارد سوء استفاده های فیزیکی و در 70 درصد موارد سوءمصرف مواد وجود دارد(ماندی،1990).

انستیتوی مطالعاتی خانوادگی استرالیا(2005) میزان اضطراب، ناکامی، افسردگی، اسکیزوفرنی، نقص روانی-جنسی و شخصیت ضد اجتماعی را در زنان متخلف نسبت به جمعیت عمومی، بسیار بالا گزارش کرده است. وارن و همکاران طی تحقیقاتی بر روی زنان و مردان فراری در آمریکا، مشخص کردند که حدود 40 درصد از آن ها دچار اختلالات روانی می باشند. کلاتس و همکاران(1999) طی مطالعاتی، همبستگی بین پدیده فرار و خصوصیات شخصیتی مثل ریسک پذیری بالا و هیجان خواهی را گزارش دادند.

 با این تفاسیر به طور کلی از نظر رویکرد شخصیت دو علت برای فرار در نظر گرفته می شود، اول اینکه رابطه ای بین کانون کنترل درونی و بیرونی و پدیده ی فرار وجود دارد و دوم اینکه فرار ناشی از روان آزردگی فرد است. کانون کنترل بیرونی به صورت ناتوانی در تأثیر روی حوادث بیرونی و یا مقاومت در برابر آن ها تعریف می شود. یافته ها نشان می دهند، کودکانی که از خانه فرار می کنند، خود را بسیار ضعیف ادراک کرده و خیلی تأثیرپذیر هستند(گات فردسون و هیر،1990) بر این اساس نتیجه گیری می شود که هرچه حس فقدان کنترل در بین کودکان بیشتر و بالاتر باشد، باعث گرایش آن ها به سوی رفتارهای ناامیدکننده مثل فرار از خانه بیشتر می شود.


منابع

Gottfredson, M. & Hirschi, L. (1990). A general theory of crime. Stanford, CA: Stanford University Press.
Hildebrand, J. (1968). Reasons for runaways: Crime and Delinquency. 14:42-48.
Lightfoot, M., Stein, J. A., Tevendale, H., & Preston, K. (2011). Protective Factors Associated with Fewer Multiple Problem Behaviors Among Homeless/Runaway Youth. Journal of Clinical Child & Adolescent Psychology, 40, 878-889.
McCarthy, M. D., Thompson, S. J. (2010). Predictors of Trauma-Related Symptoms Among Runaway Adolescents. Journal of Loss & Trauma, 15, 212-227.
Mundy, P., Robertson, M., & Robertson, J. (1990). The prevalence of psychotic symptoms in homeless adolescents. J. Am. Acad. Chile Adolesc. Psychiatry. 29: 724-31.
Sjoblom, Yuonne, (2004). Runaway or thrown out. Journal of Youth Research, 12, 117-135 .
Smart, R. G. & Walsh, G. W. (1999). Predictors of Depreession in Street Youth. Adolescence, 28(109): 41-43.
Steiner, Y. (1979). Service for girls in distress. Jerusalem, Israel: Ministry of Labor and Social Affairs (in Hebrew).