اعتماد اجتماعی
- توضیحات
- نوشته شده توسط غلامعلی قربانی
- دسته: پیشگیری از آسیب های اجتماعی
- بازدید: 7321
در تعاریفی که از سرمایه اجتماعی مطرح شده است، اعتماد اجتماعی بعنوان یکی از مهمترین مؤلفه هایی است که بعنوان مهمترین عنصر تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی در جامعه در نظر گرفته شده است. بعبارت دیگر اعتماد اجتماعی هم بعنوان یک جزء ذهنی، هم بعنوان علت و هم بعنوان پیامد و معلول سرمایه اجتماعی می باشد. اعتماد اجتماعی از شرایط و الزامات عمده و کلیدی برای موجودیت هر جامعه محسوب می شود و برای حل مسائل اجتماعی ضروری به نظر می رسد بطوری که باعث پیدایش آرامش و امنیت روانی می گردد و برای حرکت موفقیت آمیز اقتصاد و افزایش مشروعیت نظام و توسعه سیاسی و اجتماعی ضرورت دارد.
اعتماداجتماعي مفهومي است كه در فرايند روابط اجتماعي بين افراد و سازمانهاي اجتماع با همديگر تبلور مييابد. اعتماد احساس روابط اجتماعي است و رابطه مستقيم با ميزان روابط اجتماعي دارد. بدين صورت كه هر چه ميزان اعتماد اجتماعي ميان افراد و گروهها و سازمانهاي اجتماعي به جامعه بيشتر باشند، به همان ميزان، روابط اجتماعي، از شدت، تنوع، ثبات و پايداري بيشتري برخودار است. لذا اعتماد اجتماعي نتيجه تعاملات اجتماعي موجود و گروهي انجمنها و فعالتيهاي اجتماعي است، به خصوص اگر اين اعتماد از حد فردي به سطح اجتماعي انتقال يابد بعنوان يك سرمايه با ارزش تلقي ميگردد.
فرانسيس فوكوياما سرشناس ترين نظريه پرداز در تلفيق سرمايه اجتماعي و اعتماد اجتماعي است كه مفهوم سرمايه اجتماعي را در چارچوبي اقتصادي مطرح ميكند. لذا او با بهرهگيري از مفهوم سرمايه اجتماعي يك نظريه اعتماد اجتماعي تدوين ميكند و مطرح مي كند كه قدرت و كارايي سرمايه اجتماعي در جامعه به ميزان پايبندي اعضاي آن جامعه به هنجارها و ارزشهاي مشترك و توانايي آنها براي چشم پوشي از منافع شخصي در راستاي خير و سعادت همگاني بستگي دارد. به اعتقاد او از طريق پايبندي به هنجارها و و ارزشهاي مشترك اعتماد پديد ميآيد. اعتمادي كه از طريق مناسبات مثبت اجتماعي و بر پايه بده بستان به تعهد اخلاقي و تفكر پديد آمده باشد و نه از روي حسابگري هاي روزمره، ميتواند به رشد و شكوفايي اقتصادي كمك كند(گرانووتر،1982: 88-61).
اعتماد در متن كنشهاي انسان نمود پيدا ميكند، بويژه در آن دسته از كنشهايي كه جهت گيري معطوف به آينده دارند و آن نوعي رابطه كيفي است كه به تعبير كلمن «قدرت عمل كردن را تسهيل ميكند». اعتماد تسهيل كننده مبادلات در فضاي اجتماعي است كه هزينه مذاكرات و مبادلات اجتماعي را به حداقل ميرساند و براي حل مسائل مربوط به نظم اجتماعي نقش تعيين كنندهاي دارد و عنصر پيش قراردادي و مقدم حيات اجتماعي است. به تعبيري مفاهيم مربوط به اعتماد بطور بالقوه روابط اجتماعي را توصيف ميكنند كه در بردارنده تمايزات افقي بين حوزه هاي مربوط به فضاي عمومي و شخصي است(ازكيا و غفاري،283:1383).
اعتماد عبارت از تمایل به خطرپذیری در بطن اجتماع براساس حس اعتماد به دیگران است. به این شکل که دیگران بر اساس انتظار ما پاسخ داده و به روش های حمایتی دو جانبه عمل خواهند کرد و یا حداقل اینکه قصد آزاردهی ندارند( اواکاکس،1998: ).
فوكوياما (1995) از اعتماد به مثابه شاخصي براي بيان سرمايه اجتماعي در معناي ارزشهاي جمعي شبكههاي اجتماعي و اخلاق فرهنگي كه بنياد رشد و ثبات اقتصادي را تشكيل ميدهند، استفاده ميكند.
آنتوني گيدنز (1990) به دو نوع اعتماد اعتقاد دارد: 1- اعتماد به افراد خاص 2- اعتماد به افراد يا نظامهاي انتزاعي. اعتماد انتزاعي در برگيرنده آگاهي از مخاطره و فرد مورداعتماد است. لذا در حاليكه كنشگر ميتواند به راحتي در مورد ميزان ارزش اعتماد به افراد خاص قضاوت كند مي تواند درباره ميزان ارزش اعتماد نسبت به ديگران تعميم يافته نيز داراي ايده ها و باورهايي باشد. افراد نيز مي توانند درباره ميزان ارزش اعتماد نسبت به نهادها يا نظامهاي انتزاعي داراي باورهايي باشند كه اين فرايند تحت عنوان سطح نهادي اعتماد ناميده مي شودو اين همان چيزي است كه گيدنز آن را ايده اعتماد به نظامهاي تخصصي مينامند(شارع پور، 1380 :104) و گيدنز در اين مورد و در بررسي اعتماد وجوه روان شناختي و جامعه شناختي را توأمان بكار برده است. اعتماد در ديدگاه او نه كيفيتي كلي و وجهي از همبستگي اجتماعي، بلكه شيوه ضروري و اجتناب ناپذير حيات اجتماعي به شمار مي رود. كانون اصلي اعتماد در تمامي انواع آن تداوم و استمرار رفتار و زندگي و قابليت پيشبيني آن ميباشد.
اعتماد از عناصر ضروري تقويت همكاري است و يك عنصر غيراختياري و ناآگاهانه ميباشد و مستلزم پيشبيني رفتار يك بازيگر مستقل است. «شما براي انجام دادن كاري صرفا به اين دليل به او اعتماد ميكنيد كه با توجه به شناختتان از خلق و خوي و انتخابهاي ممكن او، تبعات آن و توانايي او حدس ميزنيد كه او انجام دادن اين كار را برخواهد گزيد(پوتنام، 229:1380).
در جوامع كوچك و به هم پيوسته اين پيش بيني براساس چيزي انجام ميشود كه ويليامز آن را «اعتماد صحيحي» ميناميد يعني اعتمادي كه به آشنايي نزديك با اين فرد بستگي دارد. اما در جوامع بزرگتر و پيچيده تر، اعتماد غيرشخصي تر يا شكل غير مستقيمي از اعتماد ضرورت دارد (ازكيا، فيروزآبادي، 1383 :54).
اعتماد اجتماعي را دلالت بر انتظارها، تعهدهاي اكتسابي و تائيد شده به لحاظ اجتماعي كه افراد نسبت به يكديگر و نسبت به سازمانها و نهادهاي مربوط به زندگي اجتماعي شان دارند، تعريف كرده اند و با رابطه متقابل تعميم يافتهترين است.
كلاوس افه مطرح ميكند كه يكي از جاذبه هاي ذهني انديشيدن درباره پديده اعتماد اجتماعي، توانايي بالقوه اين پديده براي پركردن شكاف ميان سطوح كلان و خرد در نظريه اجتماعي است. اعتماد، فرضي شناختي است كه كنشگران فردي يا جمعي در تعامل با ديگران بكار مي بندند. اين فرض شناختي با ترجيحات و تمايلات رفتاري ديگران از لحاظ آمادگي آنها براي همكاري و پرهيز از اقدامات خودخواهانه، فرصت طلبانه و خصمانه ارتباط دارد. لذا اعتماد به معناي باور به عملي است كه از ديگران انتظار مي رود اين باور بر مبناي اين احتمال است كه گروههاي بخصوصي از ديگران كارهاي بخصوصي را انجام مي دهند يا از انجام كارهاي بخصوصي پرهيز ميكنند كه در هر صورت بر رفاه ديگران يا بر رفاه يك جمع اثر مي گذارد.اعتماد به معناي اين باور است كه ديگران با اقدام يا برخورداري از اقدام خود به رفاه من يا ما كمك ميكند و از آسيب زدن به من يا ما خودداري ميكنند(كيان تاجبخش، 1384 :208).
اعتماد اجتماعي به ميزان بسيار زيادي اختلال در روابط اجتماعي را كاهش ميدهد و از اين طريق ارتباط بسيار مؤثري درروابط بين مردم ، حكومت، نهادها و گروههاي واسطه بين مردم و حكومت دارد كه ماحصل آن شكل گيري شبكه اعتماد و شعاع اعتماد ميباشد. شبكه اعتماد عبارت از گروهي است كه براساس اعتماد متقابل به يكديگر از اطلاعات، هنجارها و ارزشهاي يكساني در تعاملات في ما بين برخوردارند و نقش زيادي در تسهيل فرايندها و كاهش هزينه هاي تعاملات دارند. شبكه اعتماد مي تواند بين افراد يك گروه و يا بين گروهها و سازمانهاي مختلف بوجود آيد. به نظر فوكوياما قبل از ورود به سيستم تجاري يا اجتماعي بايد اطلاعات كافي درباره شبكه هاي اعتماد موجود در آن سيستم و ويژگيهاي آن بدست آورد زيرا اعتماد را پايه هر گونه مبادلات اقتصادي و اجتماعي مي داند.از طرف ديگرشعاع اعتماد به مفهوم ميزان گستردگي دايره همكاري متقابل و اعتماد متقابل اعضاي يك گروه ميباشد. تمام گروههاي اجتماعي ميزان خاصي از شعاع اعتماد را دارند. هر چه يك گروه اجتماعي شعاع اعتماد گسترده تري داشته باشد، سرمايه اجتماعي بيشتري نيز خواهدداشت. تمامي گروههاي اجتماعي داراي ميزان خاصي از شعاع اعتماد هستند كه به مفهوم ميزان گستردگي دايره همكاري و اعتماد متقابل اعضاي يك گروه است.
در تعاریفی که در صفحات پیش ازسرمایه اجتماعی مطرح شده است، اعتماد اجتماعی بعنوان یکی از مهمترین مولفه هایی است که بعنوان مهمترین عنصر تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی در جامعه در نظر گرفته شده است. بعبارت دیگر اعتماد اجتماعی هم بعنوان یک جزء ذهنی، هم بعنوان علت و هم بعنوان پیامد و معلول سرمایه اجتماعی می باشد.
اعتماد اجتماعی از شرایط و الزامات عمده و کلیدی برای موجودیت هر جامعه محسوب می شود و برای حل مسائل و آسیب های اجتماعی ضروری به نظر می رسد بطوری که باعث پیدایش آرامش و امنیت روانی می گردد و برای حرکت موفقیت آمیز اقتصاد و افزایش مشروعیت نظام و توسعه سیاسی و اجتماعی ضرورت دارد.
از نظر «پوتنام» اعتمادیکی از عناصر ضروری تقویت همکاری است و یک عنصر غیر اختیاری و ناآگاهانه نمی باشد. اعتماد مستلزم پیش بینی رفتار یک بازیگر مستقل است. در جوامع کوچک و به هم پیوسته این پیش بینی بر اساس چیزی انجام می شودکه برنارد ویلیامز آن را «اعتماد صمیمانه » می نامد یعنی اعتمادی که به آشنایی نزدیک با فرد بستگی دارد. اما در جوامع بزرگتر و پیچیده تر یک اعتماد غیرشخصی یا شکل غیر مستقیمی از اعتماد ضرورت دارد (پوتنام ، 1379 : 292).
پوتنام همچنین مطرح می کندکه اعتماد به همان اندازه که یک نگرش شخصی است یک دارایی ضروری نظام اجتماعی نیز هست، افراد قادرند که به یکدیگر اعتماد کنند و این به دلیل هنجارها و شبکه های اجتماعی است که عملشان در چارچوب آنها قرار دارد. (پوتنام ، 1379: 303) هنجارهای موثر که مانع جرم و جنایت در شهرها می شوند این امکان را برای زنان فراهم می کند که در شب آزادانه درخیابان قدم بزنند و به سالخوردگان امکان می دهدکه خانه هایشان را بدون ترس ترک کنند.(کلمن 1377 : 475).
اعتماد اجتماعی به دلیل گستردگی حضور خود به دو گروه کلی «اعتماد صمیمانه» و «اعتماد تعمیم یافته» تقسیم می شود. اعتماد صمیمانه یا شخصی در محدوده کمی یعنی در بین افرادیکه رابط رودر رو ونزدیک با هم دارند، جریان می یابد در حالی که اعتماد عام ، تعمیم یافته یا اجتماعی محدوده وسیعی را شامل می شوند بعبارت دیگر اعتماد عام را می توان داشتن حسن ظن نسبت به افراد جامعه جدای از تعلق آنها به گروه های قومی و قبیله ای تعریف کرد. توضیح اینکه این تعریف از اعتماد موارد ذیل را در بر می گیرد. :
1- اعتماد عام تنها به افرادی که با هم تعامل دارند و روابط چهره به چهره برقرار می کنند محدود نمی شود.
2- اعتماد تعمیم یافته حوزه ای از کسانی که با ما تعامل دارند یا بالقوه می توانند تعامل داشته باشند را در بر می گیرد.
3- اعتماد تعمیم یافته مرزهای خانوادگی ، همسایگی ، قومی و محلی را در می نوردد و در سطح ملی گسترش می یابد.
4- اعتماد تعمیم یافته پدیده نسبتا جدیدی است که همراه با شکل گیری دولتهای مدرن یا دولت - ملت مطرح شده است.
5- اعتماد تعمیم یافته لازمه همکاری و مشارکت میلیونها شهروندی است که جوامع پیچیده و مدرن امروزی را تشکیل می دهند.
در كل جامعه شناسان معاصر و كلاسيك تعاريف متعدد و مختلفي از اعتماد اجتماعي ارائه نموده اند كه اين تعاريف بيانگر سطح تحليل، رويكرد، مبناي نظري، نوع اعتماد مورد نظر و سطح مطالعه آنها درباب اعتماد اجتماعي ميباشد (آزاد ارمكي، 1383 :108).