دولت رفاه چیست
- توضیحات
- نوشته شده توسط محبوبه حامد
- دسته: پیشگیری از آسیب های اجتماعی
- بازدید: 6519
دولت رفاه نظامی است مبتنی بر اقدام جمعی که تولید و توزیع کالاهای عمومی و ممتاز را با هدف افزایش سطح رفا اجتماعی ، تسهیل می کند. اساس دولت رفاه به طور کل گسترش حقوق اجتماعی است.
سعیدی( 1388) معتقد است قرن بیستم سه دسته دستاورد مهم برای بشریت داشته است: انقلاب صنعتی، گسترش بازار اقتصادی و دولت رفاه. که این سه به دنبال یکدیگر امدند که نهایتا دولت رفاه برامد. در واقع دولت رفاه نوعی نظام سیاسی است که خود را مسئول بهبود وضع عمومی می داند و در جایی وجود دارد که سازمان حکومتی برای کسانی که توانایی تامین زندگی خود را به قدر کافی از طریق اشتغال ندارند – بیکاران، بیماران، از کار افتادگان و پیران – مزایای مادی قراهم می کند. در اینجا منظور از دولت رفاه نوعی رویکرد رفاهی است که در آن دولت نقش محوری را برای ایجاد تول اجتماعی ایفا می کند. در واقع خدمات بهداشتی، خدمات به معلولان و از کار افتادگان و سالمندان و مخارج دولت رفاه از راه اخذ مالیات تامین می شود. مبنای عمده دولت رفاه کلاسیک از این قرار است: نخست اینکه هر عضو اجتماع حق برخورداری از حداقل سطح زندگی را دارا می باشد. و دوم اینکه دولت رفاه ملزم است که اشتغال کامل را در راس کلیه اهداف اجتماعی که باید توسط سیاست عمومی حمایت شوند، قرار دهد. ( همان)
تعریف دولت رفاه از نظر هربرت هولمن: دولت رفاه دولتی است که در آن مردم در کسب سعادت و خوشبختی باشند بی آنکه ترس از گرسنگی، بی مسکنی، یاستم به دلیل نژاد ، عقیده و یا رنگ وجود داشته باشد. به عقیده گیدنز دولت رفاه به عنوان نظامی اجتماعی – اقتصادی تعریف می شود که با تکیه بر اصل رفاه موجب تحولات اجتماعی گسترده می شود. تحولات اجتماعی به گونه ای است که فقر و نا امنی به تدریج ناپدید شده، معیارهای سطح زندگی بالا می رود و هراس از بیکاری پیوسته ضعیف تر شده و به سمت اشتغال کامل سوق پیدا می کند.
ارتقا سطح رفاه يكي از ويژگيهاي كشورهاي نوين است كه پيوندهايي دوگانه با دموكراسي دارند. رفاه و امنيت اجتماعي جزء كاركردهاي اصلي حكومتهاي جديدند و به همين دليل است كه آن ها را غالبا دولت هاي رفاه ميخوانند. اصطلاح دولت رفاه غالبا در دو معنا به كار گرفته ميشود.
الف) به عنوان دولت هاي دموكراسي با نظام اقتصادي مختلط كه در آن دولت عهدهدار بخش بزرگي از خدمات اجتماعي است.
ب) به عنوان نظامهاي سياسي كه در آن دولت از طريق بيمهها و تضمينهاي همگاني دولتي، امور اجتماعي، بهداشتي، اقتصادي و تحصيل مردم را سازمان ميدهد
دولت رفاه دولتي است كه نهادهاي قدرت از طريق قانون، وظيفه ی تهيه و بهبود رفاه عمومي را وظيفه ی مقدم خود ميشمارند. و دولت رفاه در عمل، بدان معناست كه هيچ كس بدون درآمد نميتواند زندگي كند. لذا دولت همه ی كساني كه به نحوي از انحاء و بنابر هر دليلي قادر به تأمين هزينههاي خود نيستند، كمكهاي نقدي ميكند. بدين ترتيب دولت يا از طريق تضمين يك حداقل درآمد ثابت(به عنوان مثال حقوق بيكاري، بيمه ی سالخوردگي) يا از طريق كمكهاي نقدي ديگر، در هنگام سوانح كاري، ناتواني جسمي و روحي، بيماري، سالخوردگي و فشارهاي اقتصادي و ناتواني در امرار معاش موقعيت افراد را تضمين ميكند در ادبيات موجود در زمينه ی دولت رفاه بر دو اصل اساسي به عنوان اصول كليدي تأكيد شده است: اول: تأمين خدمات رفاهي براي تضمين بقاء در شرايط اقتصاد آزاد(سرمايهداري)؛ دوم: وجود دولت دموكراتيك.
چنين دولتي وظيفه دارد براي همگان، زگهواره تا گور، امكانات پرستاري درماني، بيمه ی بيماري و بيكاري، بازنشستگي، اعانه ی خانوادگي و مسكن و خدمات آموزشي و مانند آن ها را فراهم كند. در واقع مطابق با ايده ی دولت رفاه، دولت علاوه بر برنامهريزي و كنترل در زمينه ی بي نظميها و اغتشاشات داخلي و تجاوزات خارجي، تأمين امنيت و فعاليتهاي حمايتي و پليسي، بايد در جهت بهبود امنيت اقتصادي و گسترش تعليم و تربيت اقدامات لازم را انجام دهد. همچنين دولت هاي رفاه وظايفي نظير باز توزيع درآمد را نيز بر عهده دارند
خاستگاههای ساختاری دولت رفاه از نظر "گیدنز" خاستگاههای ساختاری دولت رفاه گوناگون اند:
• نخست، آغازه های نهادهای رفاهی را باید در کوشش برای ایجاد جامعه ای جست که در آن ، کار یا همان کار دستمزدی در صنعت ، نقش اساسی داشته باشد. اقدامهای رفاهی ، به ویژه تامین اجتماعی ، تنها با کسانی سرو کار داشتند که به هر دلیل نمی توانستند وارد بازار کار شوند، ولی این اقدامها در تاریخ پیشتر و اخیر تر آنها ، به پیشرفت صنعت وابسته بودند.
• دوم دولت رفاه همیشه یک دولت ملی بوده استو این نوع وابستگی هیچ تصادفی نبود. یکی از عوامل پیشبرنده توسعه نظامهای رفاهی از سوی مراجع حکومتی، پیشبرد همبستگی ملی بود.
• سوم ، دولت رفاه از همان آغاز تا این روزگار، با مدیریت مخاطره سروکارداشته است. در واقع کوشش برای مدیریت مخاطره بخش بنیادی ان چیزی بوده که حکومت عموما به آن تبدیل شده است. طرحهای رفاهی صورتی از بیمه اجتماعی به شمار می آیند. بیمه به هر نوع طرح مدیریت مخاطره اشاره دارد که در جهت تطبیق با یک آینده باز باشد. در واقع ابزاری است برای مقابله با خطرهای پیش بینی پذیر. تفسیر برنامه های اجتماعی به هنوان مکانیسم سهیم شدن همگانی در مخاطرات ، با مضامین همبستگی و بالا بردن سطح سختکوشی ، به خوبی همخوانی دارد.