مفهوم و اهميت مراقبت از كودكان خردسالان 2

محيطي كه كودك در آن رشد پيدا مي‌كند- بعضي از كودكان به دليل مراقبت‌هاي ناكافي در گذشته، احتياج به مراقبت‌ و نگه‌داري بيش تري دارند. (براي مثال، كودكاني كه قربانيان جنگ هستند يا در گذشته مورد كودك‌آزاري قرار گرفته‌اند.) از اين گروه به شمار مي‌آيند.

علاوه بر اين هنگامي كه خانواده از شرايط بد اجتماعي يا اقتصادي رنج مي‌برد، احتمالاً‌ كودكان نيز از مراقبت‌ كافي بهره‌مند نمي‌شوند.

به طور خلاصه، در تعاملاتي كه بين بزرگ‌سالان و كودك صورت مي‌گيرد نوع حمايت بزرگ‌سالان از كودك در نتيجه حمايت از رشد كودك شكل مي‌گيرد. بعضي از خصوصيات كودكان، مراقبت‌كننده را جذب مي‌‌كند و موجب به وجود آمدن يك حلقه‌ي محافظتي و توقعي از روابط مثبت و كارآمد مي‌شود كه در نهايت به رشد كودك كمك مي‌كند.

بعضي از خصوصيات و رفتار كودكان نيز موجب مي‌شود تا ارايه يك مراقبت مناسب براي والدين و يا پرستار كودك به آساني صورت نگيرد براي مثال كودكان بيمار، كودكان پرخاش‌گر و كودكان پيش‌فعال شايد كم‌تر مورد توجه مراقبين خود قرار بگيرند. البته كودك تنها عامل مؤثر در مراقبت نيست، بلكه خصوصيات والدين و پرستاران نيز در اين مسأله اهميت دارد.

هنگامي كه والدين و پرستاران وقت وانرژي كافي براي مراقبت از كودك را نداشته باشند، نمي‌توانند به آساني با او كار كنند. هنگامي كه تكاليف و وظايف متعددي بر عهده‌ي مراقب‌كننده قرار دارد، (كار در خارج از خانه، وجود كودكان ديگر، مراقبت از كودكان بدون همراهي همسر، عدم وجود امنيت غذايي و غيره) انجام يك مراقب كامل از كودك بسيار سخت است. با اين وجود، در بهترين شرايط مهم‌ترين خصوصيات يك مراقب خوب و موفق، توانايي او به پاسخ‌گويي به رفتار كودك است. اين پاسخ‌گويي صورت‌هاي مختلفي به خودش مي‌گيرد و شامل: آگاهي وتوانايي پاسخ‌دهي به علاقه‌هاي رشدي كودك، نوع توجه، علاقه و درگير شدن با كودك، حمايت از اكتشاف‌هاي كودكان، خود پيروي و يادگيري آن ها و حفاظت آن ها در برابر كودك‌آزاري است.

توانايي پاسخ‌دهي به علاقه‌ها و مراحل مهم رشدي كودكان

اين توانايي بايد تا آن جا باشد كه مربيان و والدين به پيغام‌ها و نيازهاي كودكان خود آگاهي داشته باشند، بتوانند آن ها را بررسي و تفسير بكنند و بدون معطلي به طور صحيح و بدون تناقض به آن ها پاسخ گويند. (Engle and Ricciuti 1995).

نوع پاسخ‌ مناسبي كه به نيازهاي كودك داده مي‌شود در دوره‌هاي مختلف رشدي كودكان متفاوت است. براي مثال نوع پاسخي كه مراقب و يا والدين به گريه و يا نق‌نق‌هاي كودكان نشان مي‌دهند بستگي به سن آن‌ها دارد. در مورد يك نوزاد پاسخ مناسب به نق‌نق ممكن است نوازش و يا بغل كردن او باشد، در حالي كه در مورد كودك بزرگ‌تر ممكن است حرف زدن و گفت‌و‌گو با كودك باشد. اگر مراقب تفسير اشتباهي از علت گريه كودك داشته باشد، ممكن است نيازهاي كودك برآورده نشود.
مثال ديگري كه اهميت پاسخ مناسب به نيازهاي كودك را نمايان‌گر مي‌سازد توسط(Engle, Lhotska, and Armstrong 1997 ارايه شده كه در رابطه با تغذيه است. براي مثال داشتن ساعاتي منظم براي صرف غذا در سنين 2 و 3 سالگي بسيار مناسب است. در حالي كه قرار دادن زمان‌هاي منظم و برنامه‌ريزي شده در سال اول تولد باعث كم شدن شير مكيده شده توسط نوزاد و كوتاه شدن مدت شيردهي مي‌شود. غذا دادن به كودكان توسط يك بزرگ‌سال با قاشق براي يك كودك 7 ماهه مناسب است اما اين شيوه براي يك كودك 2 ساله مناسب نيست، زيرا او مي‌خواهد خودش بدون كمك غذا بخورد.

پاسخ‌دهي هم چنين در رشد زبان تكلمي نقش دارد. حتي قبل از آن كه كودكان قادر به صحبت كردن باشند. كودكان كلمات ساده پدر و مادر خود را متوجه مي‌شوند و مي‌توانند رد و بدل شدن مكالمات را بفهمند. والديني كه با زبان ساده با كودكان خود صحبت مي‌كنيد و يا به بازي‌هاي شفاهي كودكان پاسخ مي‌دهند به كودكان خود كمك مي‌كنند تا زبان را بهتر آموخته و توانايي‌ آن‌ها را در ابراز خويشتن بالا مي‌برند.

عقيده‌ي والدين در مورد سن شروع ديدن، شنيدن و يادگيري‌ مهارت‌هاي اصلي راه رفتن و صحبت كردن نيز بر رشد كودكان مؤثر است. والديني كه انتظار دارند كودكان آن‌ها در سن پايين‌تري اين فعاليت‌ها را آغاز كنند، احتمالاً‌حمايت بيش‌تري از رشد مهارت‌ها و توانايي‌ آن‌ها دارند. (براي مثال اشيايي در اختيار كودكان قرار مي‌دهند تا به آن نگاه كنند و يا در زمان مناسب توانايي‌ها و مهارت‌ها آن‌ها را پرورش داده، تقويت مي‌كنند). بنابراين دادن آگاهي به والدين در مورد مراحل مختلف رشد كودك، مي‌تواند تأثير مثبتي بر رشد كودكان داشته باشد. در هر فرهنگ واقعه‌هاي برجسته‌ي خاصي در رشد كودك مورد اهميت است. داشتن آگاهي نسبت به اين وقايع و توانايي‌ها و برقراري ارتباط بين آن‌ها و ساير توانايي‌ها بسيار حايز اهميت است. براي مثال در بعضي فرهنگ‌ها وقتي كودك مي‌تواند با آداب توالت رفتن آشنا شود، اتفاق مهمي است.

يكي از مهم‌ترين مقياس‌ها براي نشان دادن اين كه كودك به خوبي رشد نمي‌كند، سستي و بي‌حالي، ميزان كم فعاليت‌ و يا تأخير در انجام مراحل مهم رشد است. اين يك هشدار است كه مراقب بايد بدان توجه كند و كودك را بيش‌تر تشويق كند و يا بكوشد تا دليل اين مشكل را بيابد كه معمولاً اين دليل به خاطر بيماري و يا سوءتغذيه است.

نوع و ميزان توجه، علاقه و ارتباط

توجه، علاقه و ميزان ارتباطي كه مراقب به كودك نشان مي‌دهد بر رشد و پرورش كودك تأثير مي گذارد. توجه به رفاه و آسايش كودكان در هر روز از زندگي‌شان و انجام كارهاي مختلف به سود كودكان در موقعيت‌هاي متفاوت راه‌هايي براي نشان دادن توجه و ارتباط مراقب هستند. علاقه و محبت مي‌تواند از طريق فيزيكي، بصري و تماس با كودكان نمايان شود كه البته نحوه‌ي بروز علاقه و محبت در هر فرهنگ متفاوت است. همان‌گونه كه (Engle, Lhotska, and Armstrong 1997 بيان داشته‌اند. بغل كردن و در آغوش گرفتن راه مناسبي براي نشان دادن علاقه به نوزاد است، ولي هنگامي كه كودك بزرگ‌تر مي‌شود، داستان‌ها، مسابقه و بازي با ساير اعضاي خانواده نيز بسيار كمك كننده است. گرمي رفتار و علاقه از طرف تربيت كننده  در هر رده‌ي سني بسيار اهميت دارد.

ترغيب خودياري، اكتشاف و يادگيري در كودكان

مراقب با آگاهي و حمايت از نيازهاي ذاتي كودك به يادگيري، مي‌توانند موجب رشد شناختي و بهبود وضعيت تغذيه‌اي او شوند. تمامي كودكان با توانايي يادگيري به دنيا مي‌آيند، اما آن‌ها براي پرورش اين توانايي احتياج به تشويق، آزادي و تحريك مناسب دارند. كودكان از انواع بازي‌ها و برنامه‌هاي هدايت شده براي يادگيري سود مي‌جويند. مراقبيني كه به كودكان اجازه بازي مي‌دهند و با آن‌ها تعامل دارند، مي‌توانند به رشدهاي شناختي، كلامي، اجتماعي، عاطفي و حركتي كودكان كمك كنند. مطالعات بسياري كه در كشورهاي پيشرفته صورت گرفته نشان مي‌دهد كه كودكاني كه مورد توجه قرار مي‌گيريد و محرك‌هاي كلامي و شناختي درباره‌ي آن‌ها به كار گرفته شده رشد بالاتري نسبت به ساير كودكان كه اين شرايط را ندارند، پيدا مي‌كنند. ( براي مثال Super et al, 1990) بنابراين مراقبين مي‌بايست شرايط امني را براي بازي كودكان به وجود آورند، اكتشاف‌ها و كاوش‌هاي آنان را تشويق و ترغيب كنند، و موقعيت‌هاي يادگيري مناسبي را براي آن‌ها به وجود بياورند و از تغذيه‌ي مناسب كودكان نيز اطمينان حاصل كنند(Engle, Lhotska, and Armstrong 1997 ) پيش‌گيري و حفاظت از كودك‌آزاري و خشونت

گروهي از كودكان در معرض خشونت جنگي و يا سوانح طبيعي قرار مي‌گيرند و اين تجربه‌ها موجب ايجاد اضطراب در كودكان مي‌شود و در نتيجه ايجاد اختلال‌هاي روان‌شناختي و زيست‌شناختي در سال‌هاي بعد، بر روي كودكان مي‌شود.

كودك‌آزاري در هر شكلي، موجب بزرگ‌سالاني آسيب‌ديده مي‌شود كه احتمال دارد خود نيز به كودك‌آزاري بپردازد. كودكاني كه  مورد حمله قرار گرفته‌اند و يا قرباني شده‌اند احتمال دارد تا همان كارها را در آينده انجام دهند. بنابراين پيش‌گيري از كودك‌آزاري يكي از انواع مراقبت‌ است.

به طور خلاصه، مراقبين و كودكان بر يك‌ديگر تأثير مي‌گذارند. بنابراين براي كمك به مراقبين به منظور پرورش توانايي‌هاي‌شان براي پاسخ‌گويي به نيازهاي كودكان بايد از اين كه آيا خود آن‌ها از حمايت كافي برخوردارند، اطمينان حاصل كرد. توانايي پاسخ‌گويي به كودكان داشتن وقت و سلامت جسمي و روحي را مي‌طلبد. هنگامي كه مراقبين از كثرت وظايف و مسؤوليت‌ها و كمبود امكانات در تنش به سر مي‌برند، ممكن است قادر نباشند تا به درستي به كودكان پاسخ گويند.

بنابراين تا زماني كه هدف غايي از برنامه‌هاي مراقبت، بهبود و بهزيستي كودكان است، اين مهم بدون در نظر گرفتن نيازهاي والدين و خانواده، قابل دسترس نخواهد بود.


منبع: Judith L.Evans.2000 كار را با والدين به منظور حمايت كودكان از هنگام تولد تا 3 سالگي Coordinators Notebook NO 24 گروه مشاوره و بررسي مراقبت و رشد در دوران خردسالي.