تئوریهای عمده در تكامل كودك(2)
- توضیحات
- نوشته شده توسط سید محمد حسین جوادی
- دسته: رشد و تکامل یکپارچه کودکان
- بازدید: 1715
تئوری رفتارگرایی
تئوریسینهای این گروه محیط را نیروی عمده شكل دهنده تكامل و رفتار كودك میدانند. حامیان این تئوری فرض میكنند كه تنها رفتار قابل مشاهده میتواند مورد مطالعه قرار گیرد و محیط نیروی قدرتمند پشت تغییرات است. محیط الگوهای تقویتی یا پاداشی فراهم میكند كه نتایج و رفتار را تعیین میكند. طی زمان، كودك در واكنش به شیوههایی كه هر روز پیچیدهتر میشود، "شرطی" میشود. رفتارهایی كه پاداش میگیرند باقی میمانند و آنهایی كه نادیده گرفته شده یا تنبیه میشوند، از بین میروند. از آنجایی كه محیط نیروی تكامل است، مشكلات رفتاری و راه حلها از الگوهای تقویتی در محیط ناشی میشوند.
این تئوری اهمیت الگوبرداری از رفتارهای مثبت مشاهده شده در محیط را برجسته مینماید. در این برخورد، كودكان به جای رفتار كپی برداری، توانایی تجزیه قوانین و الگوهای رفتاری را دارا هستند. سپس كودك اینها را به شیوه درك و عمل شخصی خود تجزیه و تركیب مجدد مینماید. كودكان به موازات افزایش احترام به نفس و خودكفایی ، در این كه "چه" و "كه" را به عنوان الگوی خود قرار دهند به طور روزافزونی گزینشی عمل میكنند. تئوریسینهای رفتاری منبع ارزشمندی از استراتژیهای دخالت كلینكی را به وجود آوردهاند. اینها شامل شرطی كردن كودكان به نتایج، مثبت و نیز منفی، در رابطه با رفتارشان میباشد. برنامههایی كه هدفش دلسرد كردن رفتارهای منفی از طریق پس گرفتن امتیازات است، بر تكنیكهای رفتاری بنا شده است.
ملاك قرار دادن رفتارهای مشهود موجب میشود كه، زندگی درونی كودك؛ احساسات، انگیزهها و شیوهی سازگاری با موقعیتها و تقاضاهای جدید در نظرگرفته شود. به روندهای درونی رشدیافتگی كودك كه موجب رفتارهای نو شده و بقیه را پشت سر میگذارد، كمترین بها داده میشود. همچنین، بسیاری از رفتارها بدون محرك محیطی و یا بدون الگویی برای رخ میدهد. محیط كودكان پیچیدهتر از یك سری نیروهای كمكی و تقویتی یا حتی یك سری الگوهاست. گروهی از متخصصین از تكنیكهای طرفداران رفتارگرایی استقبال میكنند چرا كه میتواند در شرایط بسیار متفاوت قابل اعمال باشد. زمانی كه تغییر رفتاری، بدون در نظر گرفتن زمینههای عوامل آن رفتار، هدایت میشود، باید دقت لازم به عمل آید. لازم است باید انگیزههای پس زمینه یك رفتار را بررسی كرد. مبحث آموزش اجتماعی كارشناسان را وادار میكند زمانی كه گسیختگی رفتاری پیش میآید، محیط كودك را بررسی نماید تا امكان نقش نامناسب الگوها، موقعیتهای اجتماعی بی قاعده یا تمركز غیر عادی روی كودك دیده شود. دخالت درمان گرایانه برای تغییر محیط اغلب رفتار به ظاهر نا به هنجار كودك را تغییر میدهد. این برخورد نیازمند رابطه پیوسته بین رفتار و نتیجه میباشد. نكات كلیدی آموزش رفتارگرایی :
• تنها خود رفتار میتواند مطالعه شده، تغییر داده شود و اصلاح گردد.
• تغییر تكاملی از خارج هدایت میشود. محیط برای تغییر ضروری است.
• محیط ها نیروهای كمك كننده مثبت و منفی رفتاری ایجاد میكنند و رفتارهای پابرجا تقویت میشوند.
• كودكان آنچه را می بینند ممكن است تقلید كنند؛ الگوهای محیطی برای فراگیری مهم هستند.