بررسی رویکرد توانبخشی مبتنی بر جامعه بر روی کیفیت زندگی سالمندان

افزایش پیشرونده جمعیت سالمند در بسیاری از كشورهای توسعه یافته موجب معطوف شدن توجه به مسایل این گروه سنی شده است. از جمله روش هایی كه دردهه های اخیر برای مقابله با مشكلات سالمندان و دیگر گروه های خاص به كار گرفته شده، برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه است. اجرای چنین برنامه هایی در كشورهای مختلف از جمله ایران مراحل اولیه رشد خود را می گذراند.

سالمندی فرایندی است كه تمام موجودات زنده از جمله انسان را دربر می گیرد. این دوره حاصل تعامل پیچیده عوامل ژنتیك، متابولیك، هورمونی و همچنین روانی و اجتماعی است كه بر عملكرد بدن اثر گذاشته و باعث پیری می شود
با افزایش امید به زندگی و كاهش میزان مرگ و میر، جمعیت سالمند رو به افزایش گذاشته است. نكته قابل توجه آن است كه برای بسیاری از این افراد سال های آخر عمر دوره انزوا، آزردگی و كاهش نقش های اجتماعی تلقی می شود كه قبلاً برای آنان منزلت، رضایت و نفوذ به همراه داشته است  بنابراین بایستی به دنبال راه حل هایی بود تا بتوان سالمندان را دوباره به اجتماع بازگرداند و به نیازهای جسمانی، روانی، اجتماعی آنان پاسخ داد و سطح قابل قبولی از رفاه را برای آنان تامین نمود.

تعاریف مربوط به سالمندی

اصطلاحاتی مانند: سالمند، سالخورده، مسن، پیر و نظایرآن در مورد کسانی به کار برده می شود که60 سال یا بیشتر از سن آنها گذشته باشد، ولی به طورکلی پیری یک امر نسبی است. کورمارک  می نویسد: سالمندی یک امر نسبی است، و یک فرد صدساله ممکن است نسبت به یک فرد 65 ساله سرحال تر و شاداب تر باشد. نقش و موقعیت سالمندان از جامعه ای به جامعه دیگر تفاوت دارد، اما بعضی از مسایل سالمندان نظیر افزایش خطر مرگ، افزایش سن و وجود بیماری مزمن، همواره در همه جوامع مشترک می  باشند (قاسمی، 1387: 44). پیری، فرآیندی است که برای همه کس پیش می آید و از آن گریزی نیست، به همین جهت پیری را می بایست به عنوان یک پدیده زیست شناختی هنجار  و اجتناب ناپذیر به شمار آورد (میرزایی، 1389: 26).

اسپریدسر و کرونین (2001) از قول رو و کاهن می نویسند: پیر شدن موفقیت آمیز با حفظ کیفیت زندگی بالا از سه جنبه: رهایی از بیماری، فعال بودن در زندگی و مهارت های جسمی و روانی تشکیل شده است. کیفیت زندگی بالا به این معنا است که افراد احساس بهتری داشته، درکارهای روزانه بهتر عمل کرده و می توانند زندگی مستقل داشته باشند(اسپریدسر و کرونین، 2001: 610-598).

تعریفی که از پدیده پیری، توسط پرفسور هانسون  و سایر محققین در حال حاضر ارائه شده و بیشتر مورد قبول است، چنین می باشد: پدیده پیری به دو صورت طبیعی  و غیرطبیعی  ظاهر می شود. منظور از پیری طبیعی، تغییرات ایجاد شده در ساختمان آناتومیک و اعمال فیزیولوژیک بدن در اثر گذشت زمان بدون ابتلا به بیماری می باشد. پیری مرضی، عبارت است از افزایش ابتلا به بیماری  ها در طول زمان یا فرسودگی جسمی دراثر عوامل بیماری زا که به مرور زمان ایجاد می شود (تاجور، 1382: 14).

سالمندی عبور از مرز۶۰ سالگی است، و سازمان بهداشت جهانی فرایند پیری را به چهار مرحله زیرتقسم می کند:

1-    میانسال ( 45 تا 59 سال )
2-    مسن یا سالمند ( 60 تا 74 سال )
3-     پیر یا سالخورده ( 75 تا 90 سال )     
4-    خیلی پیر یا کهنسال ( 90 سالگی به بالا )
همچنین می توان گفت سالخوردگی، کهنسالی یا پیری فرایندی است که جنبه های گوناگون زیستی ، روانی و اجتماعی دارد، و از جهت های مختلف تعریف پذیر است (سازمان بهداشت جهانی، 1997؛ به نقل از علیپور، 1387: 17). همچنین، مطابق برنامه سوم توسعه  کشور، کلیه افراد 60 سال و بالا تر را سالمند می نامند (قانون برنامه سوم توسعه،1383).

سالمندان در فرهنگ های مختلف

به نظر رز ، مشخصات مشترک سالمندان و انزوای آنها، بیانگر این مطلب است که آنها، گروه اجتماعی جداگانه ای را تشکیل می دهند، و این «فرهنگ فرعی سن » دارای تمام صفات ویژه هر گروه منزوی است، همچنین دارای مجموعه هنجارهایی است که بر رفتار گروه حکومت می-کند (انتصاری، 1387: 63).

سالمندی، بخشی از روند زیستی است که تمام موجودات جهان درطی گذشت زمان به آن دچار می شوند. افراد در این دوره با شرایط خاصی روبرو می شوند و نحوه برخورد افراد با پدیده سالمندی، متناسب با فرهنگ های جوامع مختلف، از یکدیگر متفاوت می باشد. در برخی از فرهنگ ها، افراد به مرور زمان از زندگی اجتماعی کناره گیری می کنند و جامعه نیز آنها را از میدان به در می کند، مانند اقوام بدوی که به دلیل کوچ دایمی، افراد معلول یا پیران از کار افتاده بر اساس رسوم پذیرفته شده، از طایفه کنار گذاشته می شدند. این نوع رفتار با سالمندان در بسیاری از اقوام ابتدایی در نقاط مختلف جهان مشاهده شده است (سام آرام، 1372: 155).

در برخی دیگر از فرهنگ ها، دادن نقش های جدید به سالمندان، آنان را با دوره ای فعال و رضایت بخش روبرو می سازد. بسیاری ازفرهنگ ها، تحت تاثیر تعالیم کنفسیوس، با تمام نواقص شان، بر احترام به سالخوردگان  تاکید دارد (ماکسول  و مالتز ، 1372: 275؛ به نقل از انتصاری، 1387: 64).

در جامعه ما نیز، با توجه به ارزش های نهفته در فرهنگ ملی و مذهبی، بی تفاوتی نسبت به دردها و رنج های سالمندان پذیرفتنی نیست، زیرا از سرمایه های جامعه محسوب می شوند و باید مورد حمایت قرار گیرند.

کیفیت زندگی

اگر بپذیریم که مهمترین محور توسعه، انسان و نیروی انسانی است، و اگر بپذیریم که توجه به مقوله کیفیت زندگی افراد، یکی از مهمترین راه های رسیدن به توسعه پایدار است، به راحتی می پذیریم که باید کلیه عواملی که انسان را در این راه و برای رسیدن به این هدف دچار مشکل می کنند و یا با مانع روبرو می کنند، برطرف نماییم. کیفیت زندگی، امروزه در زمره مهمترین عواملی است که به عنوان یک سد در راه رشد و ترقی جوامع و سازمان ها وجود دارد. بنابراین باید با شناخت وضعیت کیفیت زندگی موجود و ریشه ها و علل وجودی آنها، تصمیمات لازم را برای ارتقای آن اتخاذ نمود (مختاری ونظری، 1389: 9)

صنعتی شدن و پیشرفت فناوری، بعد کمی زندگی انسان را مد نظر قرار می دهد و هم چنین به دنبال غفلت از جنبه های کیفی زندگی انسان، طی چند دهه گذشته درکشورهای غربی، بحث کیفیت زندگی مورد توجه اندیشمندان و متفکران علوم انسانی قرار گرفت. رده بندی شهرهای جهان از نظر کیفیت زندگی، نه تنها بیانگر وضعیت استانداردهای حاکم بر شهر برای انتخاب شهروندان است، بلکه به دولت ها و شرکت های چند ملیتی نیز درایجاد شعبات شرکت های جدید و سرمایه گذاری درمحیطی امن کمک می کند(مختاری و نظری،13:1389).

مفهوم و تعریف كیفیت زندگی

کلمه کیفیت از لغت لاتین «Qual» به معنی چیزی، چه و «Quality» به معنی چگونگی، استخراج شده است، و کیفیت زندگی از نظر لغوی به معنی چگونگی زندگی است و در برگیرنده تفاوت هایی است که برای هر فرد، منحصر به فرد بوده و با دیگران متفاوت است (خالدیان،1380؛ به نقل از فرهادی، 1389: 42).

کیفیت زندگی، مفهومی بسیار انتزاعی است که نمی توان برای آن تعریفی جامع و مانع ارائه داد و به طورکلی تعریف مفهومی آن ساده نیست، ولی بر حسب نیاز می توان برای آن تعاریف عملیاتی ارائه کرد، آن مفهومی چند وجهی است و بررسی آن نیاز به اتخاذ رهیافتی میان رشته ای دارد. کیفیت زندگی امری نسبی و متاثر از زمان و مکان است و نمی توان برای آن تعریف مطلق و جهانی ارائه داد، همچنین کیفیت زندگی ضمن دارا بودن ابعاد عینی و وابستگی به شرایط عینی و بیرونی، امری است ذهنی و درونی و در نتیجه به تصورات و ادراک فرد از واقعیت زندگیش بستگی دارد(دلوبونو و همکاران، 1998 :216-207).

كیفیت زندگی درطول چند دهه اخیر به مفهوم مهمی در تحقیقات علوم اجتماعی و بهداشتی تبدیل شده است، با این وجود توافق كمی بر روی تعریف دقیق این مفهوم وجود دارد. برخی نویسندگان كیفیت زندگی را به عنوان بهزیستی توصیف نموده اند(شالوک ، 2004 : 208).یا آنرا به عنوان معرفی از بهزیستی روانشناختی، شرایط عملكردی یا سلامت به كار برده اند(هندری و همکاران ،2004 :975-961).

از نظرگروه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت، کیفیت زندگی عبارت است از: «پندارهای فرد از وضعیت زندگیش، با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که درآن زندگی می کند و ارتباط این دریافت ها با اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویت های مورد نظر»(محققی کمال، 1386: 15).

تئوری های سالمندی

تحقیقات قرن حاضر، تئوری های بسیاری درباره فرآیند بیولوژیکی پیر شدن به بار آورده اند. اما هیچ کدام از آنها کاملا درست نیستند، و تمامی آنها کلیدهایی بسوی معما می گشایند. بیان یک تعریف جامع وکامل از پیرشدن مشکل می باشد، زیرا همه انسان ها تغییرات یکسان در سن تقویمی نشان نمی دهند. فرآیند بیولوژیکی پیرشدن بر تمام سیستم های بدن تاثیر می گذارد، اما زوال عمل از اندامی به اندام دیگر متفاوت است. لذا، گرچه الگوی اصلی پیرشدن در انسان ها با هم شباهت دارد، اما فرآیند پیری دستخوش عوامل بسیار متعددی می شود

1) نظریه اریکسون
از تئوری های برجسته دیدگاه روان شناختی در حوزه سالمندی، می توان به نظریه چرخه زندگی  اریکسون (1963) اشاره کرد. وی، رشد انسان را طی یک فرایند هشت مرحله ای تبیین می کند، در این فرایند، سالمندی به عنوان آخرین مرحله رشد، دارای یک نقطه  بحرانی با دوگانه ی انسجام- ناامیدی است. وی به بهره گیری از کمالات به جای نومیدی، تاکید دارد، و معتقد است که اگر پیران بتوانند مفهومی برای زندگی خود بیابند و بپذیرندکه دوران آنان گذشته است، می توانند با احساس کمال به پشت سر خود نگاه کنند (یزدانی، 1389: 41).

اریکسون اشاره می کند که افراد، همان طور که به مرگ نزدیک می شوند، درگیر چیزی می شوند که او آن را «مرور زندگی» می نامد. آنها، نگاهی به زندگی گذشته خود می اندازند و با شگفتی از خود می پرسندکه آیا زندگی با ارزشی داشته اند یا نه؟ در این فرایند، آنها دچار ناامیدی فراوان می شوند و احساس می کنند زندگیشان، آن طورکه باید، نبوده است و اکنون هم، زمان از دست رفته است و فرصتی برای آزمودن انتخاب های دیگر وجود ندارد، که در فراسوی این احساس نارضایتی از عمر تلف شده، احساس نفرت قرار دارد. اریکسون معتقد است که این نفرت، در واقع احساس سرزنش آنها نسبت به خود است. اریکسون با پذیرفتن این واقعیت که سالمندان نمی توانند همچون گذشته خود فعال باشند، سعی می کند بر تلاش درونی این دوره، یعنی تلاشی که ظرفیت توسعه توانایی ها را فراهم می  کند، تاکید نماید (کرین، 1384؛ به نقل  از یزدانی، 1389: 42).

2) نظریه کامینگ و هنری
از مهمترین نظریه های دیدگاه کارکردگرایی در حوزه سالمندی، همین نظریه می باشد. الاین کامینگ  و ویلیام هنری  درکتابی با عنوان« پیرشدن، فرآیند آزادی »، استدلال می کنند که پایگاه سالخوردگان، نتیجه یک فرآیند دو سویه کناره گیری است که طی  آن، از یک سو، جامعه به تدریج نقش ها را از سالخوردگان می گیرد و از سوی دیگر، سالخوردگان نقش های خود را به اعضای جوان جامعه واگذار می نمایند. کامینگ و هنری عنوان می کنندکه چون هرکسی سرانجام خواهد مرد، لذا یک جامعه اگر بنا باشد که فرد فرد اعضایش زنده بماند، باید ترتیبی بدهد که کارها از سالخوردگان به جوانان منتقل شود. از نظر سالخوردگان نیز، همچنان که مردم پیرتر می شوند به تدریج  نقش های اجتماعی خود را کاهش می دهند و در مقابل، انرژی و وقت خود را صرف خود می کنند. به نظر آنها هنجارهای اجتماعی بدین منظور ظاهر شده اند که این فرآیند کناره گیری را تحت نظم درآورند(دیگو، 1998: 18).

3) نظریه تداوم
نظریه تداوم که توسط نوگارتون مطرح شده است، یکی از معروفترین نظریات سالمندی در حوزه مددکاری اجتماعی است. در این  نظریه، اعتقاد بر آن است که سالمند تا آن زمان که می تواند، باید سبک زندگیش را حفظ کند. بر اساس این دیدگاه، سالمندی ادامه زندگی فرد است و نه بخشی از آن، و قاعدتاً فرد سالمند باید ازحفظ نقش و انجام فعالیتش، همانند سنین میانسالی احساس رضایت کند (هیک، 2006).

در این نظریه، عقیده برآن است که عادات، سلایق و سبک های شخصی ای که در جریان زندگی، کسب و فراهم شده  اند، تا زمان پیری باقی می مانند. رویدادهای اجتماعی که در جریان آخرین سنوات زندگی رخ می دهند، بی تردید فشارهایی به فرد وارد می کند و پذیرش رفتارها را اجتناب ناپذیر می سازد، و این رفتارها، مسیری را دنبال می کند که قبلاً در زندگی فرد انتخاب شده است. این نظریه عنوان می کند، که افراد مسن، تغییرات و گزینه ها را هم  با حفظ تداوم درونی، یعنی حفظ مهارتها،  ترجیحات، عقاید و غیره، و هم تداوم بیرونی، شامل: حفظ محیط اجتماعی و فیزیکی (محل زندگی و یا شغل)، مدیریت می -کنند(تانر و هریس، 2008)

4) نظریه فعالیت
بر اساس این نظریه، که یک نظریه کنش متقابلی است و اغلب به عنوان رویکردی متضاد با رویکرد کارکردگرایی نگریسته می شود، سالمندانی که فعال می مانند، بهترین سازگاری را از خود نشان می دهند. طرفداران این نظریه، اذعان داشتندکه اشخاص 70 ساله، ممکن است توانایی یا تمایل برای انجام دادن نقش های متنوعی که درسن 40 سالگی داشتند، نداشته باشند. با این وجود آنان تاکید می کنندکه سالمندان ماهیتاً دارای همان نیازهای مربوط به کنش متقابل اجتماعی اشخاص میانسال می باشند. نظریه پردازان فعالیت، معتقدند که سالمند باید فعالیت های دوره میانسالی خود را حفظ کرده و یک عنصر تمام عیار جامعه (جهان اقتصادی) باشند(نیک گهر، 1369: 63).

5) نظریه نقش
 نظریه نقش، موقعیت سالمندان را بر حسب سازگاری با نقش های با ارزش اجتماعی( به ویژه نقش  کار در مردان) را تبیین می  کند. بازنشستگی و از دست  دادن برخی نقش های سالمندان، غالباً برای خانواده ها نیز مسایل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و روانی ایجاد می کند و حتی برای افرادی که وقت آزاد تازه بدست آورده خود را به عنوان یک فرصت تلقی می کنند، دوره انتقالی مهمی است. بازنشستگی عملاً همیشه متضمن از دست دادن درآمد است، و این امر بسیاری از سالمندان و خانواده های آنان را با فقر مواجه می سازد.

در جامعه ای که کار در آن دارای ارزش اساسی است، بازنشستگی اغلب به معنای از دست دادن منزلت تلقی می شود، و فقدان کارهای جاری که ممکن است زندگی یک فرد را برای مدتی، حدود نیم قرن شکل داده باشد، خلایی ایجاد می  کند که پرکردن آن دشوار است. بدیهی است برای زنان خانه دار چیزی به عنوان بازنشستگی وجود ندارد و حضور شوهر در خانه طی روز، ممکن است کار اضافی ایجاد کند. سازگار شدن با این وضعیت جدید مسلماً مستلزم ایجاد تغییراتی است.

سازگاری موفقیت آمیز با بازنشستگی، با به عهده گرفتن نقش های جدید و کیفیت گذران اوقات فراغت وابسته است و بر نیاز برای انعطاف و انطباق با نقش تاکید شده، تمرکز بیشتر برمردان می باشد، زنان به خاطر اینکه نقش خانه داری تغییر نمی  کند، کمتر این بحران را تجربه می کنند(بالتز و کارستنس، 1996: 422).

به منظور ایجاد كیفیت زندگی بهتر برای سالمندان، در گذشته مراقبت طولانی مدت مترادف با مراقبت پرستاری در منزل صورت می گرفت. بعد از گذشت زمان، این تعریف به خدمات سلامتی و خدمات مربوط به سلامتی گسترش یافت و فراهم كردن آن به طور رسمی و غیررسمی در مؤسسات یا منازل با توجه به كاركردها و تاریخچه ی بیماری افراد امكان پذیر گردید.

مراقبت های پزشكی مدرن امید به زندگی را افزایش داده و همچنین زمان استفاده سالمندان از این خدمات را گسترش داده و بیشتر سالمندان ترجیح می دهند كه دوران سالمندی خود را در محیط زندگی خودشان بسر برند.

بررسی تأثیر برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه بر میزان كیفیت زندگی سالمندان از اینرو، توجه به برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه و گسترش آنها راه حل مناسبی برای پاسخ به نیازهای این گروه از افراد به نظر می رسد. در ایران رویكرد مبتنی بر جامعه به ویژه از دهه 1370 مورد توجه سازمان های دولتی و غیردولتی قرار گرفته است.

برنامه های مبتنی بر جامعه، خدمات مورد نیاز سلامت و كیفیت زندگی سالمندان را ارائه می دهند و از آنها در جامعه حمایت می كنند. به طور كلی این خدمات كم هزینه تر از خدمات مراقبت خانگی و پرستاری در منزل هستند و به افراد اجازه می دهند كه در خانه و محیط زندگی خود بمانند.

در تلاش برای جبران كمبودهای سیستم های مراقبتی، مراقبت های توانبخشی مبتنی بر جامعه این اجازه را به دولت ها می دهد كه با هزینه كمتر خدمات مراقبت طولانی مدت را توسعه دهند. هدف از این برنامه ها، اجتناب از ماندن در منزل یا بیمارستان و كاهش هزینه های اضافی است.

بدیهی است این برنامه ها با مشاركت فرد، خانواده و جامعه می تواند منجر به كیفیت زندگی بیشتر سالمندان گردد. با اجرای این برنامه ها می توان از انزوا و مطرودیت افراد جلوگیری نمود و توانمندی و استقلال بیشتری را برای آنان جهت اداره ی امور مربوط به خودشان فراهم كرد. هم چنین زمینه را برای مشاركت اجتماعی بیشتر در حل مسائل به وجود آورد و منجر به همفكری و همیاری بیشتر در جهت بهبود و ارتقا كیفیت زندگی گردید.

برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه رویكردی جدید است كه در دهه های اخیر برای بالا بردن كیفیت زندگی هرچه بیشتر سالمندان مطرح شده است.

جان ای كروت در كتاب فراهم كردن خدمات مبتنی بر جامعه برای سالمندان روستایی بیان می كند: خدمات مبتنی بر جامعه طیف وسیعی از خدمات را شامل می شود كه خارج از شبكه های مؤسسه ای فراهم می شوند تا به رفاه و استقلال سالمندان به روش های مختلف كمك كنند. خدماتی كه ب هطور سنتی به عنوان ، مبتنی بر جامعه تعریف می شدند شامل: مراقبت خانگی 4، مراقبت شخصی 5 ، خانه داری، خدمات تغذیه ای 6، سلامت ذهنی، توسعه اطلاعات، مدیریت موردی 7 مراكز ارشد 8، مراقبت فرج های 9، مراقبت روزانه بزرگسالان 10 ، مسكن و حمل و نقل می باشد. این خدمات مكمل خدمات موسس های و خدمات مراقبت طولانی مدت هستند تا به طور مداوم به افراد سرویس دهند.

بررسی تأثیر برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه بر میزان كیفیت زندگی سالمندان

1. این سیستم بسیاری از ترجیحات سالمندان را ارضا می كند برای اینكه در منزل خود به طور مستقل زندگی كنند.
2. این سیستم به افراد كمك می كند تا ذخیره مالی خود را نگه دارند به جای اینكه آن را صرف مراقبت های گران قیمت موسسات كنند. مطالعات نشان می دهد كه یك چهارم افرادی كه از مراقب تهای پرستاری در منزل استفاده می كردند همه ی ذخیره (سرمایه) مالی خود را صرف آن كرده اند.
3. این خدمات می توانند بسیار قابل انعطاف تر از مراقبت های پرستاری در منزل، در تامین نیازهای خاص سالمندان در مراقبتهای طولانی مدت باشند (همان).
4. این سیستم به سالمندان اجازه می دهد كه به طور قابل توجهی با هزینه كم مورد مراقبت قرار بگیرند و مهم تر اینكه افراد در محیط آشنای خانه و زندگی خودشان مورد مراقبت قرار بگیرند.
5. علاوه بر پتانسیل فواید اقتصادی، نگهداری سالمندان در جامعه فواید غیرقابل دركی را هم برای سالمندان و هم برای خانواده هایشان ارائه می كند:
ارزش های بنیادی كه توسط سالمندان بیان می شود آنها را راضی نگه می دارد باقی ماندن آنها در محیط آشنای زندگی خودشان و توانایی انتخاب درباره ی وضعیت زندگی شان است. خانواده مراقبت گیرندگان به كمك می پردازند و هم چنین موسسات ارائه خدمات برای سالمندان برای كاهش استرس در میان سالمندان استفاده از خدمات مبتنی بر جامعه (خدمات فرجه ای، مراقبت روزانه، حمل و نقل، و سیستم پاسخگویی به فوریت ها) را پیشنهاد می كنند.
بررسی تأثیر برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه بر میزان كیفیت زندگی سالمندان ممكن است كه به سالمندان كمك كند كه بیشتر از مواقعی كه از خدمات پرستاری در منزل استفاده می كنند در محیط زندگی خودشان باقی بمانند و یافته های آنان می تواند برای استفاده در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها در آینده مهم باشد. علاوه بر آن، زمانی كه سالمندان نیازهای برآورده نشده خود را بهتر می شناسند و نسبت به آن آگاهی می یابند استفاده آنها از این نوع خدمات افزایش می یابد و این خدمات به آنها كمك می كند كه زمان بیشتری را در جامعه به فعالیت بپردازند.

نتیجه

این پژوهش با هدف بررسی تأثیر برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه بر میزان كیفیت زندگی سالمندان انجام شده است. سالمندی به عنوان یك پدیده رو به رشد در بیشتر جوامع به شمار می رود. توجه به خواسته ها و نیازهای این گروه توجه سیاستگذاران و برنامه ریزان را به خود جلب كرده است. بدیهی است كه سالمندان به عنوان یك قشر از جامعه نمی توانند و نبایستی كنار زده شوند بلكه باید راه حل های مناسب برای تامین نیازها و رفاه این گروه از افراد بوجود آید یكی از راه هایی كه در سال های اخیر برای تامین رفاه این افراد مورد توجه قرار گرفته برنامه های مبتنی بر جامعه است.

با توجه به محدودیت های منابع و اطلاعات موجود برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه و با توجه به نظریه های اجتماع گرایی می توان گفت كه فرد در جامعه و اجتماع است كه معنی و هویت می یابد و سالمندان به عنوان قشری از جامعه كه در برهه هایی از تاریخ حتی طرد شده اند نیازهای خاص خود را دارند.

محدودیت های منابع و اطلاعات موجود با این دید كه سالمندان نباید طرد شوند یا در آسایشگاه ها بمانند بلكه باید در جامعه و محیط زندگی خودشان بمانند و زندگی كنند و این سرمایه ها را به نسل آینده منتقل كنند به سالمندان كمك می كنند كه تا حدودی توانایی های گذشته خود را بازیابند.

مقوله ی كیفیت زندگی به صورت جدی در آغاز قرن 20 در ادبیات توسعه اقتصادی و اجتماعی مطرح گردیده است. و در ابعاد ذهنی و عینی مورد توجه قرار گرفته است. در مجموع سالمندان به عنوان اعضای جامعه قابل احترام و توجه هستند و اینكه شرایطی در جامعه باید برای آنها فراهم شود كه كیفیت زندگی بیشتری داشته باشند و برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه می توانند یكی از راهكارهای مناسب برای ایجاد كیفیت زندگی بهتر و بیشتر برای این قشر از جامعه باشند.

برای استفاده افراد از خدمات رفاهی برخی از شرایط باید مهیا و در دسترس باشد. شرایطی كه به افراد اجازه دهد كه نیازی را برآورده كنند. از آنجایی كه حمایت محیطی  اجتماعی و موقعیت مالی سالمندان در ماندن آنها در اجتماع تأثیر دارد این فاكتورها به عنوان توانمندسازی اجتماعی و مالی در برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه تعریف شده اند. این برنامه ها علاوه بر ایجاد توانمندسازی مالی با مشاركت دولت و سازمان های مختلف بیمه ای در توانمند سازی مالی و به تبع كیفیت زندگی بیشتر این افراد مؤثر است. فاكتورهای توانمندسازی اجتماعی منابع فكری هستند كه سالمندان را توانمند می كنند كه در اجتماع بمانند. دسترسی به انواع شبكه های رسمی و غیررسمی حمایت های اجتماعی این كمك را به سالمندان می نماید كه برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه این دسترسی را با فراهم آوردن موقعیت مشاركت اعضای خانواده و جامعه، تقویت می كنند و باعث بررسی تأثیر برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه بر میزان كیفیت زندگی سالمندان می شود كه سالمندان مدت بیشتری به طور مستقل در جامعه باشند و از این طریق كیفیت زندگی بهتری داشته باشند.

اگرچه فاكتورهای توانمندسازی مالی و زمینه ساز در استفاده افراد در استفاده از این خدمات ضروری هستند اما كافی نیستند. در جستجوی خدمات فرد باید برخی از نیازها را برای انجام دادن درك كند (احساس كند). نیاز درك شده ممكن است در نتیجه ی بیماری و یا وابسته به سن و كاركرد ناتوانایی ها باشد. این نیازها بهترین دلیل برای استفاده از این خدمات هستند. برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه توانمندسازی مالی و اجتماعی سالمندان را افزایش داده و منجر به كیفیت زندگی بیشتر این گروه خواهد شد. این برنامه ها با توجه به این نیازها به افراد اجازه می دهد انتخابی مناسب از ارائه خدمات را داشته باشند كه افراد را توانمند می سازد تا به طور مستقل زندگی كنند. برطبق مدل اندرسون و چن فاكتورهای زمینه ای مانند سن، جنس، تحصیلات و... و همین طور مؤلفه های توانمندسازی سالمندان مانند تسهیلات بهداشتی، منابع حمایت اجتماعی (حمایت خانواده، جامعه)، منابع مالی (درآمد، مسكن، بیم ههای اجتماعی)، مؤلفه ناتوانی و نیاز در استفاده سالمندان از خدمات مراقبتهای مبتنی بر اجتماع موثرند و این برنامه ها به گونه ای دسترسی سالمندان به این مولفه ها را تقویت می كنند و بر میزان كیفیت زندگی سالمندان تأثیر می گذارند.

همان گونه كه بسیاری از تئوریهای سالمندی (تئوری عدم مشاركت، تئوری مبادله و تئوری محیط اجتماعی) معتقدند كه دوران سالمندی دورانی است كه افراد به حاشیه می روند و نقش های منفعلی پیدا می كنند با كمك این برنام ه ها می توانیم از انزوا رفتن و منفعل شدن آنها جلوگیری كرده و همانطور كه تئوریهای فعالیت و تداوم اعتقاد دارند كه باید سبك ها، عادات و سلیقه های افراد باید در دوران سالمندی حفظ شوند این برنامه ها شرایطی را فراهم می كنند كه افراد به حفظ فعالیت های خود همراه با كیفیت زندگی بیشتر در جامعه بپردازند. و همان طور كه نظریه های اجتماع گرایی بیان می كنند افراد با بازگشت به اجتماع و فعالیت های اجتماعی هویت فردی و اجتماعی خود را باز می یابند می توان از طریق این برنامه-ها هویت فردی، نقش ها و تعهدات سالمندان را به آنها بازگرداند و از سرمایه های اجتماعی، فرهنگی و انسانی آنها استفاده كرد. بسیاری از سیاست گذاران معتقدند كه باید به سالمندان به عنوان سرمایه های اجتماعی و فرهنگی نگریسته شود كه این امر با اجرای برنامه های توانبخشی مبتنی بر جامعه محقق می شود.


فهرست منابع

گنجی، حمزه. ( 1379 ). مبانی روان شناسی عمومی، تهران، نشر روان.
علیخانی، ویدا. ( 1381 ). پیری از دیدگاه های مختلف، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
بابائی، نعمت اله. ( 1389 ). بررسی توانمندسازی اقتصادی اجتماع محور در محله های حاشیه نشین ، پایان نامه كارشناسی ارشد، گروه رفاه اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران.
دبوار، سیمون. ( 1972 ). كهنسالی، ترجمه محمد علی طوسی، تهران، شباویز، جلد اول.
نوروزی، كیان. ( 1385 ) . طراحی و ارزشیابی مدل مراقبت جامعه نگر برای سالمندان، پایان نامه دكترا، دانشكده علوم پزشكی، دانشگاه تربیت مدرس.
میجلی، جیمز. ( 1378 ). رفاه اجتماعی در جهان، ترجمه محمد جغتایی، تهران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
زاهدی اصل، محمد. ( 1381 ) . مبانی رفاه اجتماعی، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی.