خشونت خانگی و پیامدهای آن
- توضیحات
- نوشته شده توسط علی امیری- ملیکا رئیسی
- دسته: پیشگیری از آسیب های اجتماعی
- بازدید: 3835
تعریف خشونت خانگی - خشونت خانگي به معنی رفتار خشونت آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است.
مفهوم خشونت امرى نسبى است و متناسب با زمان و مكان تغيير مىيابد.
سالمندآزاری
صدمات جسمی تنها وجه سالمندآزاری نیست، بی توجهی به احتیاجات عاطفی سالمندان و محروم کردن آنان از افراد مورد علاقه خود، بی توجهی به نیازهای تغذیه ای و بهداشتی سالمندان و... از وجوه دیگر سالمندآزاری است.
کودک آزاری:
هرگونه آسیب جسمی، فکری، جنسی، سواستفاده، بی توجهی، بدرفتاری با کودکان زیر سنین 18 سال توسط یک فرد بزرگتر که این فرد میتواند در کانون خانواده یا خارج از آن باشد.
همسرآزاری:
به بد رفتاری با همسر شامل سورفتار و آزار( جسمی، جنسی، روانی، سهل انگاری) و کلیه اعمالی که برای رشد و سلامت وی مضر است همسرآزاری می گویند.
خشونت علیه مردان:
شوهرآزاری یعنی رفتاری آزار دهنده از سوی زن نسبت به شوهر که در محیط خانواده اتفاق می افتد و البته ممکن است جنبه روانی، جنسی، اقتصادی و جسمی هم داشته باشد. در حالی که همسرآزاری مردان در خیلی از مواقع جنبه فیزیکی دارد، زنان بیشتر از نظر روانی شوهرانشان را آزار می دهند.
انواع خشونت خانگي
خشونت های جسمانی:
هر نوع ضرب و جرح و زد و خورد فیزیکی مانند سیلی، نیشگون، گاز گرفتن، پاشیدن اسید، سوزاندن و... جز خشونت های خانگی محسوب می شود.
یکی از خشونت های فیزیکی پنهان، تجاوز جنسی است که شاید بدترین آثار روحی و جسمی را در فرد آزار دیده بر جای می گذارد.
خشونت های پنهان:
خشونت هایی وجود دارد که آثار مخرب آنها به چشم نمی آید اما تحملشان بسیار دشوار است. مانند دروغ گفتن، نفقه ندادن، به خواستهای زن بی توجه بودن، چشم چرانی، تعدد زوجات، پرخاش کردن، تهمت زدن و...
خشونت های کلامی:
حرف های آزار دهنده، رفتار خشونت آمیز محسوب می شود. این حرف های آزار دهنده و ناخوشایند معمولا به صورت ناسزا، لحن تند، تحقیر و... است که می تواند به خشونت خانگی فیزیکی در چارچوب خانه منجر شود.
یکی دیگر ازخشونت های کلامی، سکوت آزار دهنده است که می تواند به مانند کلام آزاردهنده یک سلاح خشونت عاطفی باشد که برخی مردان برای تنبیه همسر خود از آن استفاده می کنند.
علل خشونت:
1)عوامل فرهنگی و اجنماعی :
از دیدگاه صاحب نظران فقدان آگاهی و ضعف فرهنگی جامعه از عوامل اصلی زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان در جامعه ایرانی به شمار می رود. رفتارهای مانند سوء ظن، شتاب در قضاوت، عصبانیت و تند مزاجی، مصرف مواد مخدر و الکل در مردان، زیاده خواهی و تجمل گرایی، عدم مسئولیت پذیری در زنان، وجود باورهای غلط مانند برتری جنس مرد، تحمیل تمام کارهای خانه به زن، فقدان مهارت های ارتباطی در زوجین و ناتوانی در رفع اختلافات از طریق تعامل فکری و حل مشکلات زندگی مشترک، ناآگاهی از حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر، عدم پای بندی به مسائل مذهبی و یا برداشت های غلط و توجیحات نادرست از قوانین شرعی از جمله عوامل مؤثر زمینه ساز خشونت معرفی شد. آنان بر این نکته تأکید داشتند که عوامل منجر به ارتباط نامناسب زناشویی و برآورده نشدن نیازهای جنسی دو طرف شود، زمینه ساز عمده ای برای بروز خشونت خانگی علیه زنان به شمار می رود.
صاحب نظران همچنین معتقد بودند که بسیاری از مشکلات کنونی جامعه ما به ویژه خانواده ها، ناشی از مرحله گذار جامعه از ساختار سنتی به ساختار مدرن است و افزایش سطح تحصیلات زنان، اشتغال و استقلال مالی زنان و تغییر ساختار اجتماعی خانواده منجر به تغییر نقش زن در خانواده و جامعه شده است. از طرف دیگر ناسازگاری مردان و زنان با این تغییرات و سبک جدید زندگی منجر به بروز مشکلات و افزایش سطح استرس در جامعه و خانواده می شود و در این میان افزایش کمی و کیفی ارتباط با جهان خارج از طریق رسانه ها و مسافرت ها و برخورد با فرهنگ جوامع مختلف در تشدید تأثیرات این مساله غیر قابل انکار است.
صاحب نظران اعتقاد داشتند که نمایش تصاویر خشونت آمیز در رسانه ها می تواند به یادگیری و ترویج خشونت خانگی علیه زنان در جامعه منجر شود و بر روی سلامت روانی و معنوی خانواده ها تأثیر گذارد؛ ضمن آنکه وجود سابقه روابط خشونت آمیز در خانواده و وجود روابط خشونت آمیز در جامعه موجب آسیب پذیری بیشتر خانواده ها شده است.
صاحب نظران به ضعف فرهنگ مراجعه و استفاده از خدمات مشاوره خانوادگی و نیز نقایص کمی و کیفی خدمات مشاوره ای بویژه در نظام مراقبت های بهداشتی درمانی جامعه نیز اشاره کردند و تأکید داشتند که کمبود آگاهی و فقدان آموزش پزشکان و کارکنان نظام بهداشت و درمان کشور برای مواجهه درست با زنان قربانی خشونت از نقاط ضعف اصلی سیستم سلامت جامعه در پاسخ به این معضل سلامت زنان به حساب می آید.
2) عوامل اقتصادی :
صاحب نظران نیز با تأکید بر رابطه مستقیم میان فقر و خشونت در جامعه و خانواده، عدم ثبات و ضعف اقتصادی و وجود فقر و بیکاری در جامعه را از جمله عوامل مهم و زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان و سایر آسیب های اجتماعی بیان کردند. به اعتقاد آنان، بیکاری مرد، پایین بودن میزان درآمد و رفاه خانواده، وابستگی مالی زنان به همسر، تفاوت سطح اقتصادی خانواده های زن و مرد، عهده دار بودن سرپرستی مالی والدین و وابستگان نزدیک توسط مرد و زن و بالاخره تعارض حق مالکیت و استقلال مالی زنان با موضوع ریاست قانونی مرد در خانواده، از عوامل اقتصادی زمینه ساز خشونت خانگی علیه زنان به شمار می رود.
3)عوامل قانونی و حقوقی:
صاحب نظران معتقد دند که در قوانین موجود کشود، تعریف واضح و روشنی از خشونت خانگی علیه زنان وجود ندارد و این مساله از مهمترین موانع قانونی و حقوقی برای پیشگیری و برخورد با خشونت خانگی علیه زنان است. فقدان قوانین شفاف و وجود خلأهای قانونی به همراه ضعف اجرای قانون در قوه قضائیه از سایر عوامل زمینه ساز خشونت خانگی به شمار می رود. صاحب نظران به کمبود آگاهی جامعه و اطلاعات زوجین و عدم پذیرش مسئولیت وظایف شرعی و قانونی خود بر مشکلات قانونی و حقوقی مربوط به این موضوع هم تأکید داشتند. مسائل مربوط به ازدواج مانند به هم خوردن نامزدی و خسارت مادی و معنوی ناشی از آن برای زن، ازدواج های ناهمگون، ازدواج های تحمیلی و اجباری، ازدواج های قبل از سن بلوغ و رشد قانونی و مشکلات دعاوی مالی مانند نفقه، مهریه، جهیزیه، مجازات و مسئولیت های کیفری زنان در این سنین، اذن پدر در ازدواج دختران، مشکلات مربوط به ازدواج موقت و تعدد زوجات، مهریه های نامعقول، مسائل مربوط به حق مطلق مرد در طلاق، محدود بودن شرایط و مصادیق عسر و حرج برای طلاق به در خواست زن، و مشکلات فسخ نکاح در معلولیت های جسمی روانی زوجین به عنوان موارد ضعف و خلأهای قانونی و حقوقی زمینه ساز خشونت خانگی مورد توجه صاحب نظران قرار داشت. به این موارد، فقدان حمایت های قانونی از ایجاد مکان های امن و سیستم های منسب حمایتی از قربانیان در مواقع بحران را نیز می توان اضافه کرد.
علاوه بر مشکلات فوق، فقدان یک نظام آماری مناسب جهت ثبت اطلاعات و موارد قربانیان خشونت خانگی همسر علیه زن در قوه قضائیه از طریق پرسشنامه استاندارد، مانع از شناخت دقیق این پدیده و عوامل زمینه ساز آن شده است.
4) عوامل پزشکی:
صاحب نظران نیز اعتقاد داشتند که بیماری های ژنتیکی، بیماری های روانی و نیز سوء مصرف مواد می تواند عوامل مهمی برای خشونت خانگی علیه زنان باشند.