تیم توانبخشی اجتماعی و مددکاری اجتماعی در کار با توانخواهان با ضایعات نخاعی

توانبخشی اجتماعی ( social  Rehabilitation  ) فرآیندی است که طی آن اعضای تیم اقدام به انجام خدمات مستمر و هماهنگ توانبخشی ، در زمینه ی اجتماعی و روانی به فرد معلول و خانواده ی وی می نمایند . خدماتی که راهبردی و آموزشی بوده و در نهایت با کاهش فشارهای اجتماعی  ( در کنار کمک های مادی جهت کاهش فشار اقتصادی  ) ، روحی و روانی ، در یک جریان کلی توانبخشی ، منجر به بازگشت توانخواه به اجتماع و خانواده ، و خانواده به معلول و معلولیت ، می شود (Enabling یا قادرسازی) .

در توانبخشی اجتماعی ، درمان و بهبودی فرد معلول ، هدف نمی باشد ، بلکه دست یابی و به فعل رساندن حداکثر توانایی های جسمانی و روانی اجتماعی توانخواه ، بعد از ثبات ضایعات نخایی و عوارض آن ، هدف نهایی محسوب می شود ، و خدماتی که این تیم انجام می دهد به عنوان یک فرایند آموزشی محسوب می شود و نه درمانی . در این نوع از توانبخشی ، اعضائ تیم ،   با معلول کار می کنند و نه برای معلول ، و نمود این کار تیمی بیش از دیگر تیم های توانبخشی است . و فعالیت این تیم زمانی که معلول به سازگاری و خود اتکایی دست پیدا کند ، به اتمام     می رسد .

مددکاران اجتماعی کار با معلولين جسمی را از سال 1860 آغاز نموده اند، اما بعد از جنگ دوم جهانی خدمات مددکاران اجتماعی در رابطه با معلولين جسمی به صورت سيستماتيک در قالب خدمات بيمارستانی شکل گرفت. مددکاران اجتماعی در کار با بيماران ضايعه نخاعی دارای ديدگاه سلامت نگر هستند و تلاش می نمايند تا فرد را با محدوديتهای ناشي از نقص سازگار نموده و در جهت افزايش توانمندی ايشان در کنترل محيط و توانمندی ايشان اقدام می نمايند.
            
 
فرایند خدمات توانبخشی اجتماعی

 این فرایند طی سه مرحله توسط تیم ضایعه ی نخاعی انجام می گردد :

1 – مرحله ی ارزیابی
2 – مرحله ی درمان
3 – مرحله ی آماد گی برای بازگشت به جامعه 1-مرحله ی ارزیابی :

وقتی که شخص وارد مراکز درمانی و بیمارستانی می گردد ، با توجه به حساسیت شدیدی که در خصوص این گونه بیماران وجود دارد ، مددکار اجتماعی بیمارستان پس از تأیید پزشکان معالج مبنی بر معلول شدن وی ، موظف می گردند به نزدیک ترین تیم ضایعات نخاعی سازمان بهزیستی اطلاع داده تا بازتوانی توانخواه ، از بدو ورود به بیمارستان و یا شروع ضایعه اش آغاز شود ( البته این وظیفه در حال حاضر اجرایی نبوده و حساسیتی نیز برای آن وجود ندارد ). لذا در ابتدا مددکاراجتماعی بیمارستان ضمن دادن آگاهی و امید به معلول و خانواده ی وی ، طی پر نمودن فرم   اولیه ی مددکاری اجتماعی و توانبخشی ، معلول را به بهزیستی معرفی می نماید ( فرم پر شده تحویل خانواده گردیده و خانواده نیز با مراجعه به بهزیستی که آدرس آن توسط مددکاری بیمارستان ارائه گردیده است ، تیم همراه کننده ی معلول خود را در سازمان بهزیستی مطلع می گرداند )  ، در این زمان تیم ضایعات نخاعی برای ارزیابی و شناخت اولیه ی  توانخواه به بیمارستان رفته و ضمن معرفی خود اقدام به ارزیابی اولیه کرده و به خانواده اعلام می دارد که شروع جدی کار این تیم از لحظه ی ورود معلول به منزلش است . در این مرحله مددکاراجتماعی با همکاری دیگر اعضاء تیم اقدام به تشکیل پرونده و صدور گواهی معلولیت می نمایند و خانواده نیز با ارائه ی این گواهی و دیگر مدارک به بهزیستی شهرستان خود مراجعه نموده و تشکیل پرونده را قطعی می نماید . با این کار تا حدودی از اضطراب و تشویش بوجود آمده برای توانخواه و خانواده اش کم خواهد شد و بیان می گردد که سازمان بهزیستی در کنار آنان است و با تمام توان به آنها کمک خواهد کرد که در این صورت دور نمایی از یک پشتیبانی برای توانخواه  و خانواده ی وی ترسیم خواهد شد .
همانطور که بیان شد در این مرحله ارزیابی اولیه و ارتباط مددکاراجتماعی با خانواده معلول بدون دخالت حضوری و اجرایی دیگر اعضاء تیم برقرار می شود لذا حضور تیم تا شروع و اتمام مرحله ی درمان ، کم رنگ است ، ولی باید گفت این ارزیابی به کلیه ی اعضاء تیم کمک می کند تا برای مرحله ی 3 ( آمادگی برای بازگشت به جامعه ) برنامه ریزی و سازماندهی کاری نمایند ؛ یعنی بعد از شناخت توانخواه و ارزیابی اولیه ؛ Plan توانبخشی اختصاصی و غیر اختصاصی برای این معلول به صورت استراتژیک برنامه ریزی شده و فرایند توانمند شدن برای وی ترسیم  می گردد . لذا مددکاراجتماعی به طور مرتب برای آماده کردن توانخواه برای حضور جدی و همکاری با تیم ؛ در بیمارستان حضور پیدا کرده و عملاً در کنار توانخواه و خانواده ی وی قرار می گیرد و به عبارتی با حضور و راهنمایی های اولیه ؛ اجازه ی ورود به یک رکود و سقوط فکری و روانی و عاطفی را برای مریض و خانواده ی او منتفی می نمایند .

 (متأسفانه در حال حاضر مرحله ی ارزیابی در بیشتر  سازمانهای مربوطه و حتی مددکاری اجتماعی بیمارستان ها مورد اجرا قرار نمی گیرد)

 ۲ – مرحله ی درمان :

  چیزی که باید به آن توجه وپژه داشت این است که ، درمان در توانبخشی ، مفهومی فراتر از درمان فقط جسمی دارد ، چرا که با یک فرایند طولانی مدت ، ( گاه تا آخر عمر ) درمان عاطفی همراه است . و این مقوله می بایستی به صورت جدی برای کادر درمان و تیم ضایعه نخاعی تفهیم شده باشد تا برای تنظیم یک برنامه ی جامع توانبخشی همکاری لازم را با هم داشته باشند .  در این مرحله فرد هنوز در محیط بیمارستانی قرار دارد و مراحل درمان و بازتوانی اولیه را می گذراند ، در این مرحله تمام شیوه های درمانی و دور نمای آن ثبت می گردد و از طریق مددکاراجتماعی تیم به اطلاع پزشک تیم خواهد رسید . لذا با حضور این اطلاعات ، پزشک تیم می تواند موارد و شیوه های دیگر درمانی که از شدت معلولیت خواهد کاست ،را به خانواده با ذکر منابع ارائه نماید . و از طرفی سایر تخصص های مورد نیاز فرد معلول ، جهت تکمیل و یا ادامه ی درمان به خانواده معرفی می گردد . لذا می توان گفت تیم در این مرحله فقط در راهنمایی  نیازهای درمانی و آموزشی فرد معلول و خانواده ی وی دخالت دارد  . اما ارتباط مددکار اجتماعی همچنان باقی است .  

 3 – مرحله ی آمادگی برای بازگشت به جامعه :

در حقیقت نقش اصلی تیم ضایعات نخاعی در بدو اولین ورود به منزل توانخواه و با ارائه ی   بسته ی آموزشی به توانخواه و خانواده اش ، شروع می شود . در این مرحله تیم دو هدف کلی را دنبال می کند :

الف : ایجاد روحیه ی پذیرش آنچه را که برای معلول اتفاق افتاده و تا آخر عمر ثابت و ماندگار خواهد بود ، و ایجاد روحیه سازگاری فرد معلول با معلولیت ، محیط و خانواده است . سازگاری نه به معنی تسلیم و پذیرش شکست در ادامه ی حیات و فرو رفتن در خود و پذیرش سکوت ابدی ، است ، بلکه به معنی پذیرش منطقی معلولیت به عنوان شکلی از ادامه ی حیاط با تلاش و فعالیت مضاعف .

ب : هدف آخر : خوداتکایی است ، یعنی رها شدن از خانواده و محیط و انجام اکثر افعال شخصی به دست خود توانخواه و ایجاد روحیه ی تلاش و از خودگذشتگی به خود و محیط و خانواده ی خود .

 آنچه که یک معلول به شدت از آن رنج می برد ، ناتوان شدن در انجام فعالیت های شخصی است ، یعنی افعال به ظاهر ساده ای که همه ی انسان های سالم آن ها را انجام می دهند و نمی دانند که برای یک معلول انجام آنها در حد یک آرزو باقی مانده است ، روشن کردن تلویزیون و یا باز کردن در یخچال برای ما کار ساده و پیش پا افتاده ای است ، ولی برای یک معلول گردنی ، آرزوی نهایی اوست که به خاطر آن اشک می ریزد . عدم کنترل اسفنگترین ، خود برای یک معلول مصیبت بزرگی محسوب میگردد که شاید تحمل آن سخت تر از تحمل یک  کوآدری پلژیک بودن است . لذا نقش یک مددکار اجتماعی برای آماده کردن شرایط روحی بیمار برای برگشت به وضعیت خود و باور اینکه او می تواند به جامعه برگردد بسیار حیاتی می باشد ، که این نقش ، از همان مرحله ی اول یعنی ارزیابی  ، شروع می شود و در مرحله ی سوم یعنی مرحله ی بازگشت به جامعه ، به اوج خود می رسد . بهداشت روانی ، هم برای توانخواه لازم و حیاتی است و هم برای خانواده ی او . لذا لازم است در تمام بازدید های تیمی ، هم مددکاراجتماعی و هم روانشناس حضوری فعال داشته باشند و همینطور لازم است دیگر اعضاء تیم نیز این دو نقش را کامل، و یا دنبال نمایند .

(متأسفانه تعدادی ازمددکاران اجتماعی شاغل در این تیم ها تحصیلات  آکادمیک ندارند و در حد یک  پر نمودن فرم های مالی بسنده کرده اند  که این روال هدف مددکاری اجتماعی نمی باشد ؛ مددکاران در اکثر موارد آموخته اند که دریابند آیا خانواده ی متقاضی کمک  نیاز مالی دارد یا خیر و دیگر به مقوله های متعددی که می بایستی یک مددکار دخالت در آن داشته باشد و به نوعی حرف اول را بزند  کاری ندارند و جالب اینجاست در سازمان های این چنینی به جای اینکه دیگر اعضای تیم جزو ابزار مددرسانی یک مددکاراجتماعی به توانخواهان باشند ؛ و طبق تعریف مدد رسانده شده از طریق مددرسان صورت پذیرد ؛ متأسفانه مددکاراجتماعی این تیم ها ابزار ریال سنجی توانخواهان برای سازمان های مربوطه ی خود شده اند )


منابع

- Ph.D. Orto Arthur E. Dell, Paul W. Power، The Psychological and Social Impact of Illness and Disability: 5th Edition (Springer Series on Rehabilitation(
-Geraldine Garner،  Careers in Social and Rehabilitation Services 3rd Edition -    دکتر جابرزاده ،تیم توانبخشی اجتماعی
-    اقلیما،مصطفی، مددکاران اجتماعی در کار با معلولین جسمی حرکتی